پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نقد روش شناختی مطالعات دین‌پژوهی؛ فقدان رویکرد فلسفۀ تاریخی

سیّدحسین حسینی (مدرس حوزه و دانشگاه)

در مطالعات تاریخی و به‌ویژه تاریخ اسلام و سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع)، دو رویکرد کلّی وجود دارد: تاریخ نقلی و تاریخ تحلیلی. تاریخ نقلی نوعی بیان وقایع و رویدادها در توالی زمان شکل‌گیری آن‌هاست. برای نمونه در منابع فارسی زبان، کتاب مرحوم دکتر آیتی درباره «تاریخ پیامبر اسلام(ص)»، مبتنی بر تاریخ نقلی است و صفحه به صفحه، رویدادهای صدر اسلام را پشت سر هم بیان کرده است. بدینسان از تاریخ نقلی، انتظاری بیش از قرارگیری توالی حوادث، نمی‌توان داشت. تاریخ تحلیلی اما، به نحوی بازکاوی پدیده‌های تاریخی و تجزیه و تحیل آن‌ها برای فهم و پی‌جویی و کشف آثار وقایع است. این رویکرد به دنبال اصول و قوانینی می‌گردد که بتواند روند پیدایش و تغییرات یک جریان تاریخی را تحلیل کند. بنابراین تاریخ تحلیلی، از ظواهر حوادث فراتر رفته و در پی کشف علت‌ها و پیامدها می‌رود. یکی از آسیب‌های مطالعاتی در حوزه دین‌پژوهی، تبیین و تحلیل رخدادهای تاریخ اسلام، سیره پیامبر و ائمه، و حتی رویدادهای سیاسی - اجتماعی سده اخیر، تمرکز بیش از حد بر تاریخ نقلی در برابر تاریخ تحلیلی است. هنوز عده‌‌ای می‌پندارند مشکلات تحلیلی چنین رویدادهایی را می‌توان با تمسّک به تاریخ نقلی صرف جبران کرد! اما در کنار این دو، می‌توان از زاویۀ نگاه دیگری یاد کرد و آن، رویکرد فلسفۀ تاریخی است. بایستی سه مفهوم تاریخ نقلی، تاریخ تحلیلی، و فلسفه تاریخ را از یکدیگر جدا کنیم چرا که هر چند این سه با یکدیگر در ارتباط هستند اما، مرزهای مشخصی نیز دارند(ر.ک:حسینی، سیّد حسین، 1379، پیامبر وحدت، تهران، انتشارات موسسه اطلاعات). فلسفه تاریخ؛ از نقل یا تحلیل یک یا چند رویداد فراتر رفته و در دامنۀ مطالعات فلسفی قرار می‌گیرد. از این‌رو فلسفه تاریخ، نه به نقل و نه به تحلیل یک یا دو یا چند حادثه می‌پردازد، بلکه روندهای کلّی را بررسی می‌کند که مثلا حرکت کلی تاریخ به چه سمتی است؟ آیا رو به تنزل است یا تکامل؟ اصولاً تاریخ چیست؟ و غیره. بدینسان، کلیت تاریخ و مسایل پیرامونی آن، موضوع نظر فلسفه تاریخ است. بنابراین اگر در تحلیل رویدادی در افق سوم، روند حرکت تاریخ را به سمت تکامل بدانیم، هنگامی که به سوی تاریخ تحلیلی می‌رویم به‌گونه‌ای تحلیل خواهیم کرد، و اگر روند حرکت تاریخ را رو به تنزل بدانیم، تحلیلی کاملا متفاوت ارائه خواهد شد. این سه افق مانند دوایر تودرتو هستند و در مواجه با تاریخ تکلیف ما را روشن می‌کنند. تاریخ نقلی وابسته به تاریخ تحلیلی و تاریخ تحلیلی وابسته به رویکرد فلسفه تاریخی است. نتیجه آن است که با فقدان نگاه فلسفه تاریخی، نقل یا تحلیل سیره پیامبر و ائمه، به سمت جزیی‌نگری یا سطحی‌نگری یا نقل‌گرایی محض سوق می‌یابد. مثلاً در زاویۀ چنین رویکردی است که مشخص می‌شود آیا بایستی سیرۀ ایشان را به صورت یک کلّ منسجم دید یا هر معصومی را فقط در مقطع تاریخی زمان حیات و ممات خود مورد توجه قرار دهیم؟ آیا باید حوادث دوران را به‌گونه‌‌ای خطی - زمانی و علت - معلولی تفسیر کرد؟ آیا رویدادهای تاریخی می‌توانند مانند اصول علمی، جنبۀ حاکم و محکوم داشته باشند و در تحلیل آن‌ها به جای تقدم و تاخر زمانی، تقدم و تاخر رتبی را ملاک قرار داد؟ و پرسش‌های دیگر. تردیدی نیست که این دست پرسش‌ها، برنحوۀ نقل یا تحلیل رویدادهای تاریخ اسلام تاثیر می‌گذارد و بدون تعیین تکلیف و پاسخ به آن‌ها، مورّخ را به وادی سردرگمی یا تناقض و تشتت آراء می‌کشاند. از سوی دیگر شکی نداریم که رویکرد فلسفۀ تاریخی بر اساس مبانی و آموزه‌های شیعی، با فلسفۀ تاریخ کانتی یا هگلی یا مارکسیستی یا اگزیستانسیالیستی یا نهیلیستی یا اشپنگلری و امثال آن متفاوت است و از این‌رو ضروری است مسایل را از این زاویۀ نگاه، مورد مطالعه دقیق قرار داد.