کدام جایگزین برای میراث فراموششده
محمدرضا درویشی (آهنگساز، نویسنده، پژوهشگر موسیقی مقامی و نواحی ایران)شاهنامهخوانی آیینی خنیاگری است که از گذشتههای دور در فرهنگ ایران به سه شکل رواج داشته است. شاهنامهخوانی زورخانهای، یکی از این شکلهاست که مرشد زورخانه به همراهی تنبک و زنگ زورخانه در حین انجام ورزش باستانی آن را اجرا میکرد. این نوع شاهنامهخوانی هنوز هم رواج دارد. نقالی یا شاهنامهخوانی قهوهخانهای که نقالان و شاهنامهخوانها در قهوهخانهها و محل اجتماع آن را اجرا میکردند، دومین شکل رایج این آیین بود. تذکرههای متون و تاریخی دوران صفویه بهروشنی نشان میدهد که شاهنامهخوانها در قهوهخانهها و محل اجتماع مردم و در دربارهای اصفهان و قزوین رسم متداول شاهنامهخوانی را انجام میدادند. مرحوم محمد ترابیِ نقال از شاهنامهخوانهای معاصر ایرانی است. این نوع شاهنامهخوانی را بیشتر باید به شهرها منسوب دانست تا مکانهای روستایی. شاهنامهخوانی مجلسی سومین صورت اجرای شاهنامهخوانی است که بیشتر در روستاها و ایلات و شهرهای کوچک رایج بوده و در شبنشینیها و محافل انس رونق داشت. این آیین معمولاً با حضور چند شاهنامهخوان و به روش یکی پس از دیگری خوانده میشد. روایتی از چهارمحال و بختیاری هست که گاهی مصراع یا بیتی از شاهنامه را شاهنامهخوانها در جواب تکخوان بهصورت گروهی پاسخ میدادند. نکته جالبتوجه در این میان آن است که شاهنامهخوانهای مجلسی خواندن شاهنامه را بهعنوان شغل نمیدانند. درحالیکه شاهنامهخوان زورخانه و نقال قهوهخانه به هر ترتیب دستمزدی از طرف متولی زورخانه، مردم، صاحب قهوهخانه یا دیگران دریافت میکنند. آیین فتوت و جوانمردی یکی از مایههای فرهنگ، ادب، تصوف و عرفان استوار و غنی است که در شیوههای گوناگون شاهنامهخوانی و در میان ناقلان شاهنامه اهمیت فراوانی دارد. اینجا دقیقاً همان نقطهای است که در آن دو قطب ظاهراً متفاوت حماسه و عرفان و تصوف با یکدیگر همراه میشوند. این هر دو سرمنزل واحد دو راه ظاهراً متفاوت است و برای دستیابی به یکی از آنها باید از دیگری عبور کرد. نقل و نقالی از اشتغالات اربابان جوانمردی بود و این رسم کلیدی بود برای ورود به راه تصوف و عرفان. به نظر میآید تا دهههایی نهچندان دور شاهنامهخوانی مجلسی در روستاها، ایلات و شهرهای مختلفی در ایران رایج بود، اما تغییر شیوه زندگی، دگرگون شدن مناسبات و همگراییهای اجتماعی، گسترش وسایل ارتباطجمعی و تغییر در متر و معیار زیباییشناسی در نظر مردم کمکم راه این آیین را بهسوی زوال و انزوا کشاند. ایل بختیاری و قشقایی و نقاطی در کرمانشاه، بوشهر و لرستان و چند منطقه دیگر در سالهای گذشته این سنت دیرین ایرانزمین را پاسدار بودند. تا امروز از شاهنامهخوانی در مناطقی چون بلوچستان، نواحی ترکمننشین و هرمزگان ردی پیدا نکردهام. از سوی دیگر مناطقی که زمانی بزرگانی در شاهنامهخوانی را در دامنش رشد داده بود در دوره حاضر به کویری خشک از کلام استاد طوس تبدیل شدهاند. این نکته را نیز باید در ذهن داشت که هرچند زبان و گویش در نواحی مختلف ایران متفاوت بوده، اما شاهنامه به فارسی خوانده میشد. البته دو ناحیه کرمانشاه و لکستان را باید از این قاعده استثنا دانست، چون در اولی شاهنامه را به کردی و دومی به لکی میخواندند. بهرهگیری از مقامها و فواصل موسیقایی ناحیه، خود از نکاتی است که خوانندگان هر ناحیه در خوانش شاهنامه داشتهاند. آنچنانکه از نام شاهنامهخوانی مجلسی پیداست، محل اجرای این آیین مجالس بود و نه خیابان، قهوهخانه یا اجتماعاتی که عموم مردم در آن حاضر میشدند. در این مجالس که معمولاً غالب ترکیبشان مردانه است، باکسانی که اهل شعر و فرهنگ و ادباند و شبها دورهم جمع میشوند مجلس رونق میگیرد و با حضور یک یا چند شاهنامهخوان گاهی تا نیمههای شب به طول میانجامد. پس از زوال سنت شاهنامهخوانی قهوهخانهای شاهنامهخوانی مجلسی هم کمکم مسیر چهره در نقاب خاک کشیدن به خود میگیرد. پس از محو و فراموششدن این میراث کهن بهراستی میخواهیم چه چیزی را جایگزین آن کنیم؟