بررسی یک پدیده مذموم در گفتوگوی همدلی با«سعید معیدفر»
خاوریها و طبریها محصول تظاهر هستند
همدلی| مظاهر گودرزی- اجرای مجری تلویزیون در رسانههای خارج از کشور درحالیکه پیش از این خیلیها او را در پوشش مرسوم زنان شاغل در صداوسیما دیده بودند یک دوگانه در ذهن مخاطب درست کرد، بیننده از خودش پرسید این خانم بالاخره بهکدام تفکر گرایش دارد، مسئلهای که اگرچه جدید نیست، اما هربار که اتفاق میافتد کلی سوالهای ریز و درشت به افکار پرسشگرهایی که دغدغههای اجتماعی دارند خطور میکند. با این وجود فقط این نیست، طوریکه در سالهای اخیر کسانی در دادگاهها بهعنوان مفاسد اقتصادی معرفی شدند که تا قبل از آن یا در جایگاه قضاوت بودند یا در مقام نصیحت بهمردم، آنها را انذار و ارشاد میکردند، دیدن تصاویر آنها در دادگاهها بهدلیل جرمهایی که مرتکب شدند و مقایسه آن با رفتارهای گذشته آن افراد، یک بار دیگر همان دوگانه را در ذهن مردم ایجاد کرد که بالاخره آنها به چه چیزی باور دارند؟ اما باز هم همه چیز این نیست، گاهی مردم عادی در زندگی روزمره خود ناگهان با رفتاری از دوست، فامیل، همکار یا همکلاسی خود روبهرو میشوند که از زمین تا آسمان با الگوهای رفتاری دیروزش تفاوت دارد، و یک بار دیگر همان دوگانه اینجا مطرح میشود. اما باز هم ادامه دارد، گاهی آدمها خودشان میدانند که در برخوردهای اجتماعی با دیگران خود واقعیشان نیستند، اما همچنان به آن رفتارها ادامه میدهند، و این دردناکترین مرحله از دوگانه باورپذیری رفتارها است. گویی یک رفتار اجتماعی در جامعه نهادینه شده که به ما میگوید هرچه پنهانتر باشید آسودهتر زندگی میکنید یا به امکانات بیشتری دسترسی پیدا میکنید. شاید گاهی طبیعی بهنظر برسد، بالاخره انسان یک موجود حسابگر هست و دایم در میان محاسبه سود و زیان تصمیمگیری میکند، حالا اگر در عادات و رفتار واقعی خودش سودی برای بقای زندگی اجتماعی نبیند یا با پنهان کردن خودش مسیر پیشرفت را کوتاهتر ببیند احتمالاً دست به این انتخابها میزند. اما برای آنهایی که نگران جامعه هستند میدانند که این رفتارها چقدر برای جامعه و آدمهایش خطرناک است. دکتر «سعید معیدفر»، جامعهشناس، در گفتوگویی با روزنامه همدلی که در ادامه آمده است، ضمن ابراز نگرانی از وضعیت تظاهر در جامعه امروز ایران، آن را در لابهلای حوادث تاریخی ریشهیابی میکند.
آقای دکتر، اگر بخواهید از تظاهر یک تعریف عملیاتی ارائه کنید، آن را چطور معرفی میکنید؟
تظاهر یا ریاکاری عبارت است از اینکه شما در دل و ذهن چیزی دارید، اما در عمل یا گفتار برخلاف آن عمل کنید. یا بهعبارت دیگر تلاش میکنید با رفتار و گفتار خودتان نشان دهید چیز دیگری در دل و ذهن دارید. این همان ریاکاری است، یعنی تعارض بین گفتار و کردار با ذهنیات و آنچه که در قلب شما وجود دارد.
باتوجه به تعریف شما، جامعه ایرانی کجای این تعریف ایستاده، آیا جامعه ما گرفتار تظاهر است؟
پدیده تظاهر یک مشکل امروزی در جامعه ایران نیست. اتفاقاً در کتابِ «سه سال در ایران» نوشته «کنت دوگوبینو» که دوره قاجار در ایران سفیر بوده بهاین مسئله اشاره شده است. از آنجایی که ایشان با دربار و قدرت سروکار داشته یکی از چیزهایی که برایش خیلی تعجب برانگیز بود این بوده که ایرانیها میآیند در دربار و آنجا ابراز چاکری و همدلی با ارباب قدرت میکنند و بعد در خفا و محافل خصوصی بین خودشان برخلاف رفتار قبلی، قدرت یا کسانی را که بهآنها ابراز علاقه میکردند، بهسخره میگیرند. نویسنده خودش هم نام ریاکاری را روی چنین رفتاری نامگذاری میکند و برایش این پدیده بسیار شگفتانگیز بوده و دایم میپرسد چرا چنین رفتاری در ایران وجود دارد، چرا ایرانیها اینقدر تظاهر میکنند؟
آیا دنبال پاسخی برای پرسش خودش رفت؟
بله، اتفاقاً شروع بهمطالعه تاریخی میکند تا اینکه ببیند از چه زمانی ایرانیها درگیر چنین ویژگی شدند، نهایتا بهقدری بررسیهایش را عقب میبرد که نقطه آغازین چنین رفتاری را در عصر ساسانیان پیدا میکند و میگوید که در زمان ساسانیان از یک مقطعی که خواستند زرتشت را بهعنوان دین رسمی کشور مشخص کنند، این اتفاق و این نقیصه اخلاقی در بین ایرانیها رواج پیدا کرد.
یعنی عدم پذیرش تکثر؟
خوب ایرانیها اقوام و ملل مختلفی بودند، هرکدام دربین خودشان آداب و رسوم و عقاید متفاوتی داشتند. و اتفاقاً ویژگی بزرگ هخامنشیان در آزادی و باورهای آزاد بود که خود این مسئله سبب رشد آن تمدن شده بود، ساسانیان هم درآغاز رویهای مانند هخامنشیان داشتند، اما از یک دورهای خواستند که همهچیز را یکتا و یگانه کنند، حتی اعتقادات و باورها را، بنابراین گاهی با اجبارِ قدرت تلاش کردند در تمام این سرزمین همه افراد را به آیین و دین زرتشت بکشانند، از این روی افراد باورهای خودشان را در دلهایشان داشتند اما دربین ارباب قدرت چون ناچار بودند موارد دیگری را ابراز میکردند. این چیزی هست که دوگوبینو میگوید از آن زمان شروع شد. در دورههای بعد از آن هم که فاتحانی به این سرزمین آمدند مردم را به انجام رفتار و عقایدی الزام کردند، مثلاً در دورهای که مغولها به ایران حمله کردند، ایرانیها میدیدند که در برابر قدرت باید خودشان را به آیین و مناسبات آنها نشان دهند تا در امان باشند، از این روی آنجا بودکه چنین تظاهری شدت پیدا کرد.
در دوران معاصر چطور؟
بله، متاسفانه این رویه در سالهای بعد هم ادامه داشته است. در دوره پهلوی هم همین بود. بسیاری از ارباب قدرت باورشان نمیشد که یکباره این مردمی که ظاهراً آرام هستند و مشکلی ندارند بهخروش بیایند و انقلاب کنند. در سالهای اخیر هم تقریباً همین هست، طوریکه گاهی مردم عادی خودشان را مخفی میکنند و برخی افراد فرصتطلب هم چون نان خودشان را در ابراز نزدیکی به قدرت میبینند، تلاش میکنند که در کردار و گفتار، خودشان را ارادتمند نشان دهند، اما در خفا شما دیدید که چه اتفاقاتی افتاد و بخشی از فساد که امروز جامعه ما را در بر گرفته بههمین دلیل است. شما شاهد هستید بعضی افرادبا تظاهر به نزدیکی با قدرت میلیاردها تومان برداشتند و از مملکت فرار کردند و البته گاهی هم دستگیر شدند.
با این اوصاف مردم دایم باید در تکاپوی شناسایی افراد جامعه یا پنهان کردن خود باشند، درچنین وضعیتی آیا عناصر تشکیل دهنده یک جامعه میتوانند نسبت بههم، به یک ثباتی در شناخت برسند؟
اتفاقاً یکی از دلایلی که جامعهشناسان بیان میکنند جامعه ایران، جامعه قابل پیشبینی نیست برای همین موضوع است. این جامعه اساساً سر همان ملاحظاتی که مرتبط با قدرت هست خودش را نشان نمیدهد، درعین حال که در درون ناراضی و دچار مشکلات هست، اما خودش را مخفی میکند تا یک زمانی که دیگر تقریباً شرایط دگرگون میشود و یکباره شما میبینید که مردم عادی که ظاهراً هیچ نشانههایی از اعتراض و ابراز مخالفت ندارند بهجوش میآیند، و همهچیز را تحت تاثیر قرار میدهند. این هم یکی از گرفتاریهای تظاهر و ریاکاری است که عملاً حاکمان را فریب میدهد. آنها گمان میکنند که جامعه مشکلی ندارد و همه ظاهراً گوش بهفرمان هستند، اما یکباره وقتی زمانه تغییر کرد اتفاقات غیرمنتظره میافتد، این یکی از ویژگیهای دوران معاصر است که آدمها بهتدریج خودشان را نشان نمیدهند و در مقاطع خاص زمانی ناگهان همه چیز تغییر میکند، تازه آنموقع هست که شما متوجه میشوید که مکنونات این جامعه چیست. بنابراین با هر تحقیقی شما بهراحتی نمیتوانید بفهمید که وضعیت جامعه چگونه هست، آن هم بهخاطر همین نقیصه اخلاقی که بهلحاظ تاریخی در میان مردم ایران وجود داشته و دارد.
شما مسئله تظاهر را در مواجهه با قدرت ترسیم کردید و گفتید چه آسیبهایی را حتی متوجه خودِ قدرتها میکند، بهراستی در وضعیتی که مردم در عرصه عمومی متفاوت با چیزی که درعرصه خصوصی هستند رفتار میکنند، چه آسیبی متوجه یک جامعه میشود؟
قاعدتاً در این جامعه اعتماد یک مشکل جدی خواهد بود. وقتیکه شما در بسیاری از عرصهها ناچار به تظاهر هستید، این تظاهر آهسته آهسته در روابط شخصی و بینافردی هم رواج پیدا میکند. یعنی فرض کنید گاهی در روابط دوستانه و خانوادگی هم این مشکل به جریان میافتد. گویی دایم موجی از نگرانی و بیاعتمادی رواج پیدا میکند. مثلاً از خود میپرسید آیا واقعا این فروشنده که این جنس را میخواهد بفروشد درباره جنساش درست میگوید یا نه دروغ میگوید؟ این موج که گفتم مانند خوره تمام زمینههای اعتماد اجتماعی را از بین میبرد و کار را برای تعاملات اجتماعی مشکلساز میکند و به سرمایه اجتماعی جامعه آسیب جدی میزند. شما داستان چوپان دورغگو را شنیدهاید، چنین وضعیتی میتواند سبب شود فردی که درگیر تظاهر هست در لحظهای که واقعاً به کمک جامعه نیاز دارد جامعه نتواند به اوکمک کند. مثلاً گاهی در خیابان افرادی هستند که نیازمندند، و واقعاً محتاج هستند، اما بهدلیل اینکه ما نمیدانیم آیا او واقعاً درست میگوید یا یک شخصیت پنهان دارد، آیا او یک آدم سوءاستفاده کننده هست یا نیست، در کمک کردن به آن فرد تردید میکنیم و گاهی بیتوجه از کنار او عبور میکنیم. بنابراین، این بیاعتمادی جامعه را به مکانی برای بدبینی و تنفر از یکدیگر تبدیل میکند، چیزی شبیه به این احساس که آدمها دایم میخواهند سر هم کلاه بگذارند. بنابراین میتواند زیانهای جدی برای ما حتی بهلحاظ روانشناختی هم ایجاد کند. چنین وضعیتی میتواند مناسبات اقتصادی و دینی ما را دچار مشکل کند. گاهی امروز ما تشخیص نمیدهیم کسانی که میخواهند در حوزه دین رفتار کنند آیا رفتارشان واقعی هست یا ریاکارانه. بهطور کلی تظاهر پدیدهای هست که مثل خوره جامعه را نابود میکند و زیانهای جبرانناپذیری دارد.
درخصوص سازمانها چطور، یعنی وجود تظاهر در مراودات سازمانی چه آسیبهایی دارد؟
ببینید، چنین وضعیتی میتواند به توسعه آسیب بزند، میتواند مانع رشد علم و اندیشه شود، میتواند رابطه بین مردم و قدرت را با مشکل مواجه کند و دایم یک بدبینی متقابل بین مردم و صاحبان قدرت ایجاد کند، این قدرتی که میگویم، منظورم از سطوح بالا تا ردههای پایین یعنی ادارات و سازمانها است. در ادارات با وجود چنین وضعیتی(تظاهر) گاهی اوقات نه مدیر میتواند به کارکنان خودش اعتماد کند و نه کارکنان میتوانند به مدیران خود اعتماد کنند. این مسئله عملاً میتواند جامعه را در همه بخشها دچار آسیب کند و سرمایهها را از بین ببرد. بنابراین آن ادارهای که باید درخدمت یک هدف مهم باشد، بهدلیل همین بیاعتمادی، بدبینی و تظاهر نمیتواند به هدفهای اصلی خودش نزدیک شود.
و سخن آخر.
سخن آخر اینکه ممکن است امروز ما در کشورمان در قوانین و مقررات و هنجارها مشکلی نداشته نداشته باشیم، اما چرا کشوری مانند ایران با این همه سرمایه و ظرفیتی که دارد وضعاش چنین میشود که امروز هست و مثلاً کشور دیگری مانند کره جنوبی که 50سال قبل از ما فاصله زیادی داشت و عقبتر بود، امروز در جایگاه بهتری قرار میگیرد، اینها همگی ناشی از ناکارآمدی نظام اجتماعی ما و این نقص اخلاقی است که متاسفانه جریان پیدا کرده است. وضعیت کشور ما درخصوص مسئله تظاهر متاسفانه در بدترین شرایط ممکن قرار دارد، شما خودتان میدانید که خاوریها یا طبریها وجود دارند، اما چنین افراد فرصتطلب و ریاکار برای نفع شخصی، خودشان را پنهان کردهاند، ما امروز در اوج این تظاهر هستیم و باید گفت خدا به داد آینده برسد.