الگوبرداری سیاسی از تاکسی زرد
مظاهر گودرزی (روزنامهنگار)خیلی مواقع هست که در بحثها و نشستهای سیاسی طرفین برای تحت تاثیر قرار دادن یکدیگر، طرف مقابل را به تحلیلهای سطحی از نوع تحلیل سیاسی درونتاکسیها متهم میکنند. مسئلهای که حتی دستمایه برخی طنزپردازان شد و با گفتن اینکه بحث سیاسی توی تاکسی زرد، و بحثهای ورزشی توی تاکسی سبز انجام میشود، لطیفههایی ساختند که در حد لطیفه ایرادی ندارد، اما بیشتر از آن خطایی بزرگ است. البته گروهی پیشتر هم رفتند تا جایی که یکی از نمایندگان مجلس یازدهم درباره رانندگان تاکسی گفت که آنها تبدیل به «بنگاههای تبلیغاتی ضدانقلاب» شدهاند. اگرچه باید از این نماینده مجلس پرسید که تنگ کردن حلقه انقلاب تا کجا میخواهد ادامه داشته باشد که یک روز استاد دانشگاه را نشانه میگیرد، یک روز دانشجو، کارگر و در ادامه رانندگان شریف تاکسیها را مورد سرزنش قرار میدهد؟ اما جدا از این پرسش بهچند نکته دیگر باید اشاره کرد. نکاتی که در این نوشتار حداقل به سه مورد از آن توجه شده است.
یک اینکه چرا بحثهای تاکسی را سطحی درنظر میگیرند؟ مگر همین دیروز رئیس مجلس شورای اسلامی در یک مقایسه بین زعفرانیه و غیزانیه به لزوم توجه به معیشت مردم اشاره نکردند؟ آیا مطالبه برای افزایش کیفیت زندگی یعنی فعالیت در دسته ضدانقلابها؟ حرفهایی که امروز برخی نمایندگان مجلس و اعضای دولت از کیفیت معیشت زندگی مردم میگویند، همان حرفهایی هست که رانندگان و مسافران تاکسی اول از همه، قبل از اینکه نمایندگان خانه ملت بهدنبال واکسن آنفلوآنزا و ماشین شاسیبلند باشند، به زبان آوردند، چراکه تاکسی کف جامعه است، جاییکه آنجا نتیجه سیاستهای غلط و درست نمایندگان مجلس و اعضای کابینه با پوست و گوشت و استخوان درک میشود. اگر مسئولین کمی حال و حوصله گوش دادن به حرفهای راننده و مسافران تاکسی را داشتند، مطمئناً مشکلات مردم را بهآرامی میشنیدند نه با چاشنی خشونتی که در سالهای اخیر در فضای سیاسی کشور خبرساز شد و هزینههای زیادی برای کشور داشت.
نکته دوم که شاید مهمتر باشد و میشود آن را از تاکسیها الگوبرداری کرد وجود ظرفیت گفتوشنود و برقراری دیالوگ در تاکسی است. چیزیکه در محافل سیاسی ما امروز نایاب شده و کمتر دیده میشود. کمتر راننده تاکسی پیدا میشود که بهدلیل تفاوت در ایدههای سیاسی و اجتماعی میان خودش و مسافرانش، در میانه راه آنها را از ماشین پیاده کند، بلکه با وجود تمام اختلافها تا انتهای مسیر او را همراهی میکند، مسافران اگر با ایدههای سیاسی راننده تاکسی مشکلی داشته باشند، اما در انتها کرایه حملونقل را به مقداری که حق راننده است پرداخت میکنند، یعنی در گفتوشنودها تضاد باورهایشان سبب نمیشود که یک تاکسی از کارکرد اصلی خودش تهی شود.
سوم اینکه باید پرسید مردم چرا حرفهایشان را در تاکسی میزنند، اما همان حرفها را به نمایندگان مجلس و دولت نمیگویند؟ رانندگان تاکسی چه ظرفیتهایی از اعتماد ایجاد کردهاند که مسافران بدون اینکه نگران عدم برخورداری از خدمات تاکسی باشند، حرفهایشان را بیان میکنند. مطمئناً اگر مسافری حدس میزد چنانچه ایده مخالفش با راننده تاکسی مانع طی کردن مسیر مدنظرش میشود، هرگز گلایههایش را در تاکسی بازگو نمیکرد، یک راننده تاکسی هم اگر میدانست برخی گلایههایش مانع دریافت کرایهاش میشود او هم سکوت اختیار میکرد. بنابراین وجود ظرفیت اعتماد در تاکسیها قابل توجه است. از این روی شاید بد نباشد از تاکسیها الگوبرداری کرد.