پزشک جمهور برای ایران
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2453
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


حاکمیت پلتفرم‌های گلوبالیستی

حسنعلی ذکریایی (کارشناس روابط بین‌الملل)

بسته شدن صفحه‌‌های اینستاگرام، فیسبوک و اسنپ‌چت «دونالد ترامپ»، چهل‌وپنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری این کشور با بیش از ۷۰میلیون رای و ۸۸ میلیون دنبال کننده در شبکه اجتماعی توئیتر یک تحول جدید در روند آشکار حاکمیت پلتفرم‌های گلوبالیستی است. امروزه این موضوع، به یک چالش مهم در شبکه‌های اجتماعی تبدیل شده است. آیا اقدام این پلتفرم‌ها در راستای آزادی بیان است؟ آیا آزادی بیان محدودیت دارد؟ اگر دارد؛ چه کسی صلاحیت دارد مرز و مصادیق آزادی بیان را تعیین کند؟ آیا غول‌های رسانه‌‌ای مانند CNN، NBC، CBS، BBC، نیویورک‌تایمز، فاکس‌نیوز و غیره که به رسانه‌های جریان اصلی معروف هستند، رویکردی جهت‌دار و دوگانه دارند؟ آیا تفاوتی میان «حکومت قانون» و «حکومت با قانون» است؟  
امروزه می‌توان مشاهده کرد که پلتفرم‌ها، پدیده بسط‌یافته‌ای هستند که مستقل از حوزه قدرت دولت‌ها عمل می‌کنند. آنها با به کنترل درآوردن جریان اطلاعات؛ کنترل توده‌ها و افکار عمومی در جهان را به دست گرفته‌‌‌اند. به عبارتی، آنها با در اختیار گرفتن رسانه‌ها، جریان اطلاعات و پروپاگاندا، «دموکراسی کاپیتال» را بر سر «دموکراسی لیبرال» نشانده‌‌‌اند و عوام را مسخر رسانهها کرده‌‌‌اند و به اين‌سو و آن‌سویی که می‌خواهند، می‌کشانند تا پسند و ناپسندشان را از القائات و تلقينهاي این پلتفرم‌ها بگیرند. با «احیای اقتدارگرایی» در ذیل«یک جهان،یک دولت» برچسب:«دیگر در دسترس نیست» می‌زنند. شبکه‌های اجتماعی که می‌بایست منجر به رهایی انسان می‌شدند، چگونه است که اکنون منجر به سلطه بر انسان شده‌‌‌اند. 
‌‌‌توئیتر با بستن حساب ترامپ، ‌‌‌رئیس جمهوری آمریکا، برتری قدرت رسانه را به تصویر کشید و مدعی شد که او «سوژه بهنجار» دموکراسی نیست. ‌‌‌توئیتر با این عمل نشان داد که دیگر دولت‌ها در تربیت و بهنجارسازی سوژه‌های خود دچار مشکل شده‌‌‌‌اند و دیگر نمی‌توانند سوژه‌های مطیع خاص خود را پرورش دهند. لذا، این پلتفرم‌ها هستند که مرزها را درنوردیده‌‌‌اند و به مهم‌ترین و تأثیرگذارترین ابزارهای تبدیل «سوژه بهنجار» شده‌‌‌اند. آنها فراتر از کانون خانواده‌ها، رادیو و تلویزیون‌، نظام آموزش و پرورش و دستگاه ایدئولوژیک دولت‌ها شده‌‌‌اند. آنها هستند که خوب و بد را، یا دوست و دشمن را تعریف می‌کنند و افکار عمومی را به‌سمت و سویی که تعریف کرده‌‌‌اند، هدایت می‌کنند. آنها تعیین مرز میان هنجار و ناهنجار، اخلاق و چگونه زیستن افراد در جوامع مختلف را مشخص و معین می‌کنند. آنها، قدرت رسانه را به ترامپ، ‌‌‌رئیس جمهور قدرتمندترین کشور و مرکز دموکراسی با سانسور و تحمیل «انزوای سخت» به رخ جهانیان کشیدند تا نشان دهند که دیگر «جامعه آکواریومی» وجود ندارد. 
رسانه‌های اجتماعی فقط یک پلتفرم نیستند. ادعایی که پیش از این، ‌‌‌توئیتر داشت و مدعی بود که فقط یک پلتفرم است. ترامپ می‌گوید که ‌‌‌توئیتر اخبار را سرکوب می‌کند. آنها حتی می‌خواهند بچه‌های شما را شستشوی مغزی کنند. از این پایگاه‌ها خارج شوید. او همچنین می‌گوید که در رسانه‌ها، مطلقا اثری از‌ هانتر بایدن نیست. اما اخبار مرتبط به من را ده‌ها برابر بزرگ‌تر می‌کنند. 
افشای اطلاعات محرمانه به نوعی اعتراض محسوب می‌شود و ارکان قدرت را به هراس می‌کشاند. صاحبان قدرت از آن به عنوان خیانت نام می‌برند. افشاگرانی چون اسنودن، چلسی منینگ و جولیان آسانژ را که وجه اشتراک هر سه آنها تمرکز بر افشای اطلاعات محرمانه آمریکا است؛ خائن یا خادم هستند و کارشان، خدمت یا خیانت است؟ «ادوارد اسنودن» می‌گوید که «این کشور ماست، همه ما در آن سهم داریم. و توازن قدرت میان دولت و شهروندان، در عوضِ رابطه‌ میان انتخاب شده و انتخاب کننده، در حال تبدیل شدن به رابطه میان فرمانروا و فرمانبردار (حاکم و رعیت) است...!». «جولیان آسانژ» موسس ویکی لیکس به جرم افشای اطلاعات محرمانه در انگلیس محاکمه می‌شود و دولت آمریکا خواستار استرداد او است. بسیاری با دستگیری او مخالفت کردند و آن را نافی آزادی بیان می‌دانند. از گروه هکرهای انانیموس تا افرادی که به طنز آن را با آزادی «مارک زاکربرگ» موسس فیسبوک مقایسه کرده‌‌‌اند. حال می‌بینیم که در فیسبوکِ مارک زاکربرگ، آزادید آنچه را که می‌خواهید به اشتراک بگذارید، اما اوست که حکم می‌کند که در ابراز چه عقایدی آزادید. یا در توئیتر جک دورسی، همه کسانی را که باورهای سیاسی‌شان مطلوب حکومت مخفی او نیست، خفه می‌کند. آنها جهانی را مبتنی بر «دیجیتالیسم» بنا نهاده‌‌‌اند که درهم‌تنیده شده و در نتیجه آن را بر اساس فرهنگ آمریکایی استوار کرده‌‌‌اند. حمایت از سرمایه‌داری و میلیتاریستی از اهداف ترسیم شده آنهاست. از دیگر ابزارهایشان برای رسیدن به این اهداف می‌توان به سینمای ‌هالیوود، سلبریتی‌ها، زبان انگلیسی، مرکزیت قراردادن آمریکا به عنوان سرمایه و دلار نیز اشاره کرد. آنها مدام بر، سپری شدن «عصر ناسیونالیسم» و دوره «اصالت نژادی» می‌کوبند و «تولید فکر»را و «امنیت جهان» را به آمریکا اختصاص می‌دهند و می‌گویند که ایالات متحده مهم‌ترین گاوصندوق جهان است. آنها زمانی که از دموکراسی آمریکایی دفاع می‌کنند، در حقیقت، اندیشه «آمریکای پنهان» را دنبال می‌کنند. 
اندیشه‌‌ای که می‌گوید «جهان یکی، قدرت برتر جهان هم یکی؛ و آن هم آمریکا» است. بنابراین، هدف اصلی آنها بر روی «سرمایه» است و بر طبل«سرمایه‌داری جهانی شده»می‌کوبند و با «سرمایه‌داری جهانی» مخالفت می‌کنند. لذا، آنها به دنبال «مالکیت قدرت» هستند؛ البته اداره کردن جهان به کمک و شراکت خرده‌قدرت‌ها.
«نیویورک پست»به «روپرت مرداک»، غول رسانه‌های ایالات متحده و صاحب شرکت «نیوز کورپورشن» تعلق دارد که طی چهار سال گذشته، همواره رویکرد مثبتی به ترامپ داشت و از او به عنوان«دوست»یاد می‌کرد. این روزنامه محافظه‌کار، گزارش‌های انتقادی شدیدی علیه«جو بایدن»و دادوستدهای غیرقانونی«هانتر بایدن»، پسرش در کشورهای چین و اوکراین منتشر می‌کرد. اما، همین روزنامه، در شماره جدید خود، عکس جو بایدن را منتشر کرد و تیتر زد:«حالا زمان، زمان جو بایدن است». 
«نیکی هیلی»، سفیر پیشین سازمان ملل بسته شدن حساب کاربری ترامپ توسط توئیتر را به اقدام «حزب کمونیست چین» تشبیه می‌کند. «جیسون میلر»، مشاور کمپین انتخاباتی ترامپ، می‌گوید؛ شرکت‌های بزرگ فناوری می‌خواهند طرفداران ترامپ را «نادیده» بگیرند. او در ‌‌‌توئیتر نوشت:«اگر فکر می‌کنید که نفر بعدی به دنبال شما نمی‌آیند، اشتباه می‌کنید». «سباستین گورکا»، دستیار سابق ترامپ، می‌گوید که مسدود کردن حساب کاربری رئیس جمهور، بزرگ‌ترین اشتباهی است که جک دورسی، مدیر عامل ‌‌‌توئیتر و فاشیست‌های سیلیکون‌ولی مرتکب شده‌اند.  بلومبرگ هم معتقد است، حالا بدون رسانه‌های فیسبوک و ‌‌‌توئیتر دونالدترامپ در یک«قفس» قرار گرفته است.
«مک لوهان» اعتقاد دارد که رسانه خود پیام است؛ یعنی محتوا مهم نیست، جریان مهم است. بنابراین، ترامپ به یک جریان تبدیل شده و او دیگر یک اینفلوئنسر نیست، بلکه خود یک پلتفرم است. لذا، بستن حساب کاربری افراد، کار بسیار خطرناکی است که بدعت گذاشته شد. کاری که به دنبال آن؛ آمازون، اپل و گوگل علیه پارلر کردند. این یک مرحله «اجتناب ناپذیری تاریخی» نیست، بلکه نقض آشکار ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و زوال دموکراسی و آزادی است. به گفته «آنگلا مرکل»، صدراعظم آلمان، اقدامی «مشکل‌ساز» و تخطی از «حقوق بنیادی آزادی بیان» است. البته، نقض جریان آزاد اطلاعات از کشوری که ادعای آزادی بیان دارد و دیگرکشورها را به سانسور متهم میکند، تازگی ندارد.
پیشرفت‌های انسان در تکنولوژی، نه تنها نتایجی ضد انسانی به بار آورده، بلکه به بندگی انسان در برابر تکنولوژی نیز منجر شده و به رشد فاشیسم انجامیده است. مناسبات اجتماعی به نوعی شکل گرفته که تکامل آنها از اختیار انسان خارج شده و با گوهر انسانی خویش بیگانه شده است. به طوری که از عقل علمی عبور کرده و  به عقل ابزاری رسیده و در نتیجه آن، دچار کسوف خرد شده اگرچه به توسعه رسیده؛ ولی این توسعه به خصوص در حوزه رسانه‌های اجتماعی سلیقه‌های ما را به شکل یکسان درآورده و بیشتر به دنبال تحقق اهداف نظام سرمایه‌داری بوده و ابزاری شده در دستان صاحبان قدرت. آنها خوشبختی را برای ما اسطوره کرده‌‌‌اند و آن را در قالب نمونه‌هایی مانند لباس، ماشین و غیره نمایان می‌کنند. به گفته هربرت مارکوزه؛ «انسان تک‌ساحتی». 
در پایان به این نکته می‌توان اشاره داشت که در نظام رسانه‌ای؛ ما فقط آن چیزی را‌ می‌دانیم که رسانه‌ها اجازه‌  فکر کردنش را به ما می‌دهند. به عبارتی، نظام رسانه‌‌ای کاری ندارد به چه چیزی فکر می‌کنیم، بلکه، می‌گوید باید به چه چیزی فکر کنیم.