به بهانه صدوسیوهشتمین سالروز علینقی وزیری؛ مردی که موسیقی را مدیون خود کرد؛کلنل موسیقی ایران
همدلی| ستاره قاسمی: وقتی از موسیقی کلاسیک ایران حرف میزنیم، نامی که نمیتوان از آن گذشت، علینقی وزیری است؛ مردی که هم تیپ شاهانه داشت، هم روحیهای لطیف و دلبسته به نواها و نغمهها. این فقط ظاهر داستان بود؛ وزیری هنرمندی بود که با دو دست فرهنگ موسیقایی سنتی را گرفت، تکاند، گرد و غبار از رویش برداشت و رنگهای مدرنیته به آن پاشید. علینقی وزیری در نهمین روز از مهرماه سال ۱۲۶۵ شمسی به دنیا آمد و اگر بپرسید در آن زمان چه میخواست؟ جوابش احتمالاً چیزی شبیه به این بود: «یه ساز که هر جور دلم بخواد بتونم بنوازمش!» این میل به آزادی در موسیقی از همان ابتدا در ذهن و دلش ریشه دواند و خیلی زود راه خود را به دل تار و موسیقی ایرانی باز کرد.
یکی از شاهکارهای وزیری، جرئت برای ایجاد تغییراتی بود که در موسیقی سنتی ایجاد کرد. او هم اهل سنت بود و هم مدرنیته، اما از آن نوع آدمهایی بود که وقتی بین دو راه قرار میگیرند، نه یکی را برمیدارند و نه آن یکی را رها میکنند، بلکه جاده جدیدی میسازند. وزیری با آوردن نتنویسی غربی به موسیقی ایران و ایجاد ارکسترهای نوین، جاده جدیدی در موسیقی کشور ایجاد کرد که هم مخاطبان سنتی و هم مدرن را به خود جذب میکرد. تصور کنید وزیری با آن کتهای شیک و کراواتهای مرتب روی صحنه ایستاده و با خونسردی و طنز درونیاش، همان ردیفهای موسیقی ایرانی را با نوآوریهایش تغییر میدهد. خیلیها به این تغییرات با تعجب نگاه میکردند؛ انگار که وزیری روی نتهای سنتی ایستاده و با چشمکی موزیکال، موسیقی را به بازی گرفته است.
مرد شگفتانگیز
این مرد پر از شگفتی بود. علاوه بر تار، ویولن را هم به دست گرفت، چرا که معتقد بود باید موسیقی ایرانی را با زبان جهانی هماهنگ کرد. هرچند بعضی از استادان موسیقی قدیمی ممکن بود با سر و صدا بگویند: «این دیگر چه کاری است؟»، اما وزیری با لبخند پاسخ میداد و میگفت: «آینده به این نوآوری نیاز دارد». وزیری تنها یک نوازنده و آهنگساز نبود؛ او معلمی بود که به موسیقی ایران جان تازهای بخشید. تأسیس مدرسه موسیقی به دست او، قدمی بزرگ در راستای آموزش اصولی و علمی موسیقی در ایران بود. او از همان روزهای اول فهمید که اگر موسیقی قرار است به گوش جهانیان برسد، باید علمی باشد؛ البته نه از نوع خشک و بیروح، بلکه از نوعی که بتوان در کنار فنجان چای و نگاه به افقهای دوردست، از آن لذت برد.
علینقی وزیری با تمام افتخارها و افتخاراتش، همیشه ساده و مردمی بود. او به مردم گوش میداد و از نواهای کوچه و بازار الهام میگرفت. شاید به همین دلیل است که آثارش همچنان زنده و پرطراوت ماندهاند. وزیری، مردی بود که به نتهای سنتی موسیقی ایرانی جسارتی داد تا آزادانه پرواز کنند و به سرزمینهای ناشناختهای در موسیقی برسند. اگرچه برخی از همعصرانش با تعجب به او مینگریستند، اما تاریخ موسیقی ایران هرگز نام او را فراموش نمیکند. او از آن دسته آدمها بود که حتی وقتی نتها را با ظرافت و دقت علمی مینوشت، باز هم دلپذیر و گرم بود؛ مثل چای دارچینی که آدم را تا عمق وجود گرم میکند.
تجسم وقار و نوآوری
علینقی وزیری نه تنها در موسیقی بلکه در آداب اجتماعی هم شخصیتی متمایز بود. او از جمله هنرمندانی به شمار میرفت که وقتی وارد مجلسی میشد، توجه همه را جلب میکرد؛ مردی با کت و شلوار همیشه مرتب و کراوات براق، به دست گرفتن تار و نواختن نغمههایی که تا آن زمان شاید کمتر کسی شنیده بود. نه فقط به خاطر ظاهر شیک، بلکه به خاطر جسارتی که در نوع نواختن داشت؛ جسارتی که در عین احترام به سنت، به هیچ وجه از نوآوری نمیترسید. در هر جمعی که مینشست، به راحتی میتوانست بحثی جدی را با نکته طنزی شیرین آغاز کند. یکی از ویژگیهای وزیری همین شوخیها بود که با آنها میتوانست حتی سختترین منتقدان موسیقی سنتی را هم بخنداند. وقتی بحث میشد چرا نتنویسی غربی را وارد موسیقی ایرانی کرده، او بهجای پاسخ خشک و جدی، لبخندی میزد و از ضرورت بهروزرسانی و همراهی با موسیقی و علم روز سخن میگفت.
وزیری که خودش را همیشه دوستدار موسیقی ایران میدانست، هرگز از نوآوری دست نکشید. او به موسیقی نگاه میکرد، نه به عنوان میراثی مقدس که باید دستنخورده بماند، بلکه به عنوان موجودی زنده که با تغییرات زمان رشد میکند و به جلو حرکت میکند. شاید به همین دلیل است که وقتی به آثارش گوش میدهیم، رگههایی از جنس حرکت و زندگی در آن حس میکنیم. جادوی بینظیر موسیقی، او را فراتر از زمان و مکان میبرد. نکته جالب اینجاست که وزیری خلاف بسیاری از هنرمندان آن دوره، اهل جلوهفروشی نبود. شاید همان ظرافت و لطافت بود که او را در دلها جاودانه کرد. او نه اهل بزرگنمایی بود و نه به دنبال شهرتی سطحی؛ بلکه تنها چیزی که میخواست، این بود که موسیقی ایرانی را بهگونهای جدید و مدرن به جهان معرفی کند و موفق هم شد.
لبخندی به زیبایی موسیقی
شاید اگر امروز بود و در خیابانی با سازش مینشست، هنوز هم مردم او را میدیدند که با همان آرامش همیشگیاش، نغمههایی از گذشته و حال را در هم میتند. وزیری، مردی بود که هم در نتهای موسیقی و هم در دلهای مردم، ردی عمیق به جا گذاشت؛ ردی که هنوز هم در موسیقی ایران طنینانداز است. از وزیری تنها یک نوازنده و آهنگساز باقی نماند، بلکه او بخشی از روح و فرهنگ موسیقی ایران شد. چگونه یک مرد میتواند تا این حد تأثیرگذار باشد؟ پاسخ ساده است: او خودش بود، اصیل و جسور؛ مردی که با خلاقیتش همزمان سنت و نوآوری را در هم آمیخت و نشان داد موسیقی، زبانی است که به دلها نفوذ میکند؛ بدون توجه به اینکه از چه زمانی و از کجا آمده باشد. وزیری مردی بود که نغمههایش هنوز هم به گوش میرسد و هر کجا ساز او نواخته شود، میتوان ردپای نگاهی ملایم به آینده را در میان نتها دید و نوایش را شنید.
آموزگاری اندیشمند
علینقی وزیری علاوه بر نوآوریهای هنری، در عرصه آموزش موسیقی نیز نقشی کلیدی ایفا کرد. او معتقد بود موسیقی یک علم است و باید به شیوهای نظاممند تدریس شود، نه اینکه تنها بر پایه استعداد و سینه به سینه منتقل شود. به همین دلیل، وزیری آستینها را بالا زد و مدرسه موسیقی تأسیس کرد. شاید در آن زمان ایدهای عجیب به نظر میرسید که فردی بخواهد موسیقی سنتی ایران را از طریق کتابها و نتها یاد بدهد، اما وزیری بیتوجه به نگرانیها، مصرانه راهش را ادامه داد. مدرسه موسیقی وزیری بیشتر شبیه کارگاه جادو بود؛ جایی که هنرجویان او با شور و اشتیاق دور هم جمع میشدند و یاد میگرفتند چگونه سازهای ایرانی را با نگاه علمی و جدید بنوازند. وزیری به آنها میآموخت موسیقی، نه یک نیایش بیحرکت و خشک، بلکه زبانی زنده و پویاست که با هر ضربهای بر تار و ویولن، جان تازهای میگیرد.
او که به مرتبه کلنلی نیز رسید، تنها معلمی سختگیر نبود، بلکه آنقدر در دلهای شاگردانش جا باز میکرد که نه تنها نتها، بلکه درسهای زندگی را هم از او یاد میگرفتند. علینقی وزیری همچنین به اهمیت تلفیق موسیقی و ادبیات معتقد بود. او همواره از شعر فارسی الهام میگرفت و قطعاتش را بهگونهای مینوشت که با کلام شاعران ایرانی در هماهنگی کامل باشد. او بهنوعی موسیقی را بهعنوان مکملی شاعرانه میدید و همیشه تلاش میکرد شعر و نوا در کنار هم به هارمونی دلنشینی برسند. شاید به همین دلیل است که قطعاتش وقتی با اشعار بزرگانی چون حافظ و سعدی همراه میشوند، به دلنشینی گفتوگوی دوستانه میان دو هنرمند بزرگ تبدیل میشوند.
همزیستی موسیقی و شعر برای وزیری صرفا تجربه هنری نبود، بلکه او آن را راهی برای اتصال عمیقتر به فرهنگ ایران میدانست. او میگفت که موسیقی ایرانی باید از دل همین فرهنگ بجوشد و بتواند در هر لحظهای از تاریخ، صدای مردم و احساساتشان را منعکس کند. وزیری با تمام نوآوریهایی که به موسیقی ایرانی آورد، همچنان به این اصل پایبند بود که هنر بدون پیوند با ریشههایش، چیزی کم دارد. زندگی وزیری پر از لحظاتی بود که هم از شور و هیجان خلق هنری سرشار بود و هم از تعادل و آرامشی که از ایمان به مسیرش سرچشمه میگرفت. وقتی به زندگیاش نگاه میکنیم، نغمهای ملایم را احساس میکنیم؛ نغمهای که همزمان میخواهد شما را به فکر فرو ببرد و هم لبخندی بر لبتان بنشاند.
علینقی وزیری نهتنها یک نوازنده و آهنگساز بود، بلکه اندیشمند موسیقی و فرهنگی بود. او در طول 92 سال عمر پرثمرش به ما یاد داد که چگونه میتوان در عین حفظ هویت به استقبال تغییر رفت و از خلاقیت نترسید. وزیری همچنان در گوشهای از موسیقی ما زنده است، جایی بین یک ضربه آرام به سیم تار و نگاهی به آیندهای که نباید از آن غافل بود. شاید اگر هنوز اینجا بود، در گوشهای نشسته و با لبخندی ملایم میگفت: «این نُتها تازه اول راهند!»