اصل بر صلاحیت وکلاست ...
سید سعید پرور(وکیل دادگستری و دبیر گروه حقوقی )
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2508
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نان به خون تر شد

محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه)

هستی، بقا و ماندگاری و پای داری حیات بشری و زندگی انسانی با کار و کوشش و نان و خون در ارتباط وثیق است؛ یعنی جان شیرین و بی بدیل و بی بازگشت، خواستار بقا و اثرگذاری ست؛ یعنی، بی کاری و عدم فعالیت فایده مند و اثربخش باعث هرز و هدر رفتن نیروها، سرمایه ها و استعداد های آدمی، می شود و اندک اندک هستی و وجود او را به فنا می برد. فنا و نیستی، نابودی و زوال، حاصل اتلاف قوای وجودی انسان است. اینک پرسش بنیادین این است که چرا و چه موقع جان انسان ها ارزشمند و گرانبها می شود و در چه شرایطی جان ها بی بها و بهانه بند می گردد؟
 به تعبیر دیگر، معیار و ملاک حمایت راستین و دروغین از جان ها چیست و چگونه شناخته می شود؟ چرا جان معدن چیان و معدن کاران و معدن کاوان، ارزان و گویی  از جنس ارزن است؟ و جان عده ای قلیل و برخی از آقازاده گان رانت خوار و راحت طلب، گران می باشد؟
 چرا نان معدن کاران، با خون تر می شود، و نان اشرافیون و رانت خواران و اختلاس گران و دزدان کلان و چپاولگران با طلا تزیین می گردد؟ چرا معدن های ما همانند دوران قرون وسطی اداره می شود و معادن اروپا و سایر کشورهای توسعه یافته مجهز به تکنولوژی های نوین و وسایل ایمنی جدید و فناوری مدرن است؟
 آیا دوران کار با بیل و کلنگ در معادن زغال سنگ است؟ بگویید چرا نان حلال خوران و روزی حلال طلبان با خون تر می شود؟ و کارگران معادن مظلومانه جان می دهند و درس عبرت برای حکمرانان و متولیان و ذی نفعان و سرمایه داران و کارفرمایان، نمی شود؟
 پرسش از چیستی و ماهیت جان و نان و کار و کارگر و کارفرما و قدر و قیمت کارهای گران و سنگین و سخت است.! به نظر من دلیل این بی اعتنایی و ارزان بودن جان ها در ایران امروز، به « Fanatic » و تعصب و جانبداری و دوگانه بینی های جاهلانه و چشم حقیقت پوشانه بر می گردد. در دیدگاه فناتیک و فناتیسم « لوچ ها و احول ها » جان های کارگران و عزیزان زحمت کش و در جستجوی نان حلال و بحق و انسانی، ارزان و کم بها ست. زیرا، تعصب و دگم چشم انسانیت آنان « کارفرمایان » خودخواه را بسته است و تنها چشم منفعت شخصی و گروهی و مافیایی آنان باز است. بدین دلیل، ایمنی، بهداشت، بیمه و حقوق و استحکام تونل ها و مخاطرات کار در معادن برای ایشان و جان کارگران و خانواده آنان کم بها و بی ارزش شده است. در حالیکه کارگران نان خود را با خون « تر » می کنند، آنان تهدید به اخراج و تسویه حساب  و بیکاری می نمایند.
خشک مغزی، سنگ دلی، بی مروتی و دوری از انصاف و انسانیت کارِ آدم و شخص ِ مغرور و متعصب و متحجر و قشری گراست. کارگران معادن و نظایر آنان از سر ناچاری و برای بدست آوردن یک لقمه نان حلال در این دوران سخت و فقر و فلاکت، تمام سختی ها و دشواری ها و تنگنایی ها را پذیرفته اند و دل و جان به تونل های وحشت زده اند؛ کارگران معدن زغال‌سنگ طبس برای فرار و نجات از فقر و  بدبختی فراگیر و فقدان حداقل آسایش و رفاه تن به کار سخت و جان ستان معدن داده بودند که عاقبت نان به خون تر کردند. چه کسی نان شما را در خون انداخت؟!
 آری ای هم وطن، سختی و دشواری معیشت از یک طرف، و مدیران و متولیان نالایق و متکبر، نان کارگران را در خون انداخت، در کشوری که اسما جزو کشورهای ثروتمند جهان است. آنان « کارگران معدن » نان به نانشان نرسید و هستی و خون خود را فروختند و جان باختند. وقتی نان به نان نمی رسد، جان به جان می رسد. عجیب است در کشوری که عده‌ای نان بر تنور سرد می بندند و دلار و ارز و طلا و رفاه و برجِ عاج درو می کنند و جمع کثیری « اکثریت قاطع » با بستن جان به زغال و سنگ و تنور و تونل به نان خالی هم نمی رسند و با حرارت خون خود و به این در و آن در زدن نان می پزند و پرپر می شوند.
 اهل خرد و اندیشه و دانش و تجربه و کار و کوشش و زحمت و سختی « مثل کارگران کوره های آجرپزی، کولبران، کارگران ساختمانی و نظایر آنان» نیک می دانند گرفتاری امروز و نان با خون تر کردنها، از کجاها نشأت گرفته است. وطن پاره پاره در سوگ کارگران معدن زغال‌سنگ طبس سوگوار و غمگین است. راه حل چیست؟ بازگشت به سر عقل و منطق و خردمندی و واقعیت، و دوری از تعصب و هویت های ساختگی و تصنعی. آینده و نسل جوان و تاریخ در باره این دوران خواهد نوشت.