پدر! مادر! ما متهمیم!
حسن دادخواه (فعال مدنی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2450
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


گذر از ایدئولوژی به تئوری؛ جستاری در ضرورت بلوغ سیاسی!

محمدحسن علایی(جامعه‌شناس)

نگارنده به عنوان مولف کتاب «گفتمان وفاق» که به هیچ حزب و جناحی وابسته نیست امیدوار است انتخابات امسال میان عقلای همه‌ی جرایانات مبدل به محملی برای تجلی عناصری از گفتمان وفاق در سپهر سیاسی کشور و با حضور نیروهای اصیل سیاسی گردد و بلوغ سیاسی نیروهای وفادار به انقلاب و مدافع منافع ملی کشور را به رخ جهانیان و بدخواهان این ملت بکشد.
جریان تحول‌خواهی که از گذشته درس گرفته است به عنوان شاخه‌ی برآمده از شجره‌ی انقلاب در اصول بنیادین خویش تشکیک نمی‌کند و از در ناسازگاری با ارکان نظام وارد نمی شود و به مختصات جامعه ایران در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی التفات پیدا کرده است در کنار نیروهای محافظ‌کار خودآگاهی یافته به عناصر اساسی توسعه‌نیافتگی جامعه و دولت شبه مدرن، می توانند مردم و حاکمیت را گامی سرنوشت ساز در ارتقای سازوکارهای حکمرانی به پیش رانند و شرایط تحقق گام دوم انقلاب را برای نقش‌آفرینی جوانان محیا سازند‌. خواست تغییر بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه‌ی سیاست‌‌ ممکن نبوده است اکنون برای اهل نظر روشن است که برخی جریانات متقدم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شأن و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش نمی توانستند متعهد به عناصر اساسی گفتمان وفاق باقی بمانند فلذا خودانتقادی تعاملی می‌تواند در سرنوشت مدینه بسیار مغتنم تلقی گردد، عقلانیت اصلاحی باید التفات یافته باشد که در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه‌ی انواع خشونت‌های ساختاری، تهدیدها و تندروی‌های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون‌های اجتماعی نیل به برخی رفورم ها ممکن نبوده و محتاج گذر زمان است. زیرا که رسیدن هنر گام زمان است...
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می‌تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه‌دار است و گفتمان‌های اصلاحی به منزله شاخه این درخت نمی‌توانست با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی به بقای موثر خویش تداوم بخشد. از همین رو نسبت این جریان با آرمان‌های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان نیازمند بازاندیشی و خوداصلاحی بوده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه‌ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی نیز بایستی از عقلانیت لازم برخوردار باشد. آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم میکند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است یکی از مواردی که می‌تواند به ترمیم پیوندهای اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می‌رسد پس از تجارب ناکامی‌ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنشگری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار میکنند، از یک نظریه اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می‌طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه بصیرت‌های اهل نظر همت بگمارند.  در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. کاستن از ادعاهای ایدئولوژیک و التفات به ضرورت توسعه و خودآگاهی به فقر تئوریک مخصوصا در میان نيروهاي گفتمان انقلاب می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه‌ی سیستم را برای کاهش هزینه‌های اصلاح تقویت نماید.