مرور سینمای اجتماعی ایران در سال 1402
یکه تازیکمدی سقوط اجتماعی
همدلی| محمد ایمانوردی| در سالهای اخیر، سینمای ایران با عمدهترین مشکلی که دستوپا زده، کمبود ژانر است. سینماگران ما به هر دلیلی گویا رغبتی به تنوع ژانری نداشتهاند و سینمای ما را میتوان به دو ژانر کلی کمدی و اجتماعی تقسیم کرد. البته در تقسیمات اصولی و تئوریک سینما ما ژانری به نام اجتماعی نداریم و این نوع سینما زادة خلاقیت فیلمسازان و فیلمنامهنویسان ما است.
در سالی که دیگر نفسهای آخرش را میکشد، شاهد بازگشت طوفانی مخاطبان به سالنهای سینما بودیم. بعد از دوره رکود در دوران همهگیری کرونا، سال چهارصد و دو را میتوان سال آشتی مخاطبان با سینما دانست. با نگاهی اجمالی به جدول فروش فیلمها در امسال نکتهای که به چشم میخورد، حضور پررنگ فیلمهای کمدی است. ژانر پرطرفدار کمدی همچنان ناجی سینمای ماست و حضور فیلمهایی مثل فسیل، هتل، هاوایی و خیلی دیگر از فیلمهای پرفروش، این مطلب را میرساند که مخاطب اصلی سینمای امروز ما خواهان خنده و شادی در سالنهای سینماست. حال اینکه آیا این فیلمها از لحاظ هنری و سینمایی قابلقبول هستند یا خیر بحث دیگری است که در این مقال نگنجد.
ژانر خودساخته اجتماعی در سینمای ایران را از لحاظ تاریخی میتوان بررسی کرد. ژانری که در طی سالیان قبل همیشه هم پا و هم نفس با ژانر کمدی پیش میرفت؛ اما چه شد که در این سال اختلاف فاحشی میان فروش و اقبال مخاطبان از فیلمهای کمدی و اجتماعی به وجود آمد؟ آیا دیگر به دورهای رسیدیم که تماشاگر امروزی خواهان فیلمهای تلخ و سیاه اجتماعی نیست و به دنبال این است که فقط لحظاتی شاد را تجربه کند و از سالن سینما به بیرون برود؟
یکی از فیلمهای پرفروش امسال که کمدی نیست و بهنوعی لقب پرفروشترین فیلم اجتماعی چهارصد دو را یدک میکشد، فیلم «سه کام حبس» ساخته سامان سالور است. این فیلم توانست فروشی نزدیک به بیست میلیارد تومان را در گیشه تجربه کند. سامان سالور که وظیفه نویسندگی و کارگردانی این اثر را برعهده دارد، به سراغ طبقة متوسط رو به ضعیف جامعه رفته و سعی داشته است قصهای ملتهب و تکاندهنده را در بطن جامعه به تصویر بکشد. در ادامه با بررسی این فیلم به این میپردازیم که آیا توانسته به این امر مهم دست یابد یا خیر؟
در فیلم با یک خانواده سهنفره سروکار داریم. این خانواده شامل مرد، زن و فرزند خردسال آنان است. در پرده اول فیلمنامه ما شاهد زندگی روزمره این زوج هستیم. آنان هر دو باهم تلاش میکنند که در زندگی پیشرفت کنند و آیندهای روشن را برای فرزندشان رقم بزنند. شخصیت مجتبی با بازی «محسن تنابنده» در کار پلاستیک فروشی است و شخصیت نسیم نیز با نقشآفرینی «پریناز ایزدیار» در کار طراحی عروسکهای پلاستیکی. ایدة دراماتیک فیلم بر این مبنا قرار گذاشته شده که زنی تصور میکند زندگیاش با تمام مشکلات، روند روبهرشدی دارد؛ اما متوجه میشود که اینگونه نیست و باید برای حفظ خانواده، یکتنه تلاش کند.
فیلمساز در کنار این ایده تماتیک و بهنوعی تکراری، مضمونی کلیشهایتر نیز به فیلم خود اضافه کرده و آن هم اعتیاد و پنهانکاری است که متأسفانه با پرداخت دمدستی، هم ایده و هم مضمون در فیلم هدررفتهاند. یکی از مهمترین عناصر در فیلمهایی که تلاش میکنند واقعیت موجود در جامعه را به تصویر بکشند، وجود روابط علت و معلولی در قالب منطق جهان فیلمی هستند. عنصری که فیلم از کمبودش رنج میبرد. کنش و واکنش شخصیتها در بحرانهای فیلم، قابلدفاع نیست و منطقی جلوه نمیکند، به طور مثال شخصیت نسیم بعد از آشکارشدن اعتیاد همسرش چه رفتاری از خود بروز میدهد؟ در سکانسی ما میبینیم که وی به اعتیاد شوهر خود دامن زده و در بیمارستان برای همسرش جنس میآورد و به او کمک میکند تا مصرف کند یا مثالی دیگر میتوان به این نکته اشاره کرد که حضور پلیس در فیلم خیلی کمرنگ است. هنگامی که پلیس به سراغ خانه این خانواده میآید پس چرا دیگر در هیچکدام از دقایق فیلم به سراغ شخصیت مجتبی که در بیمارستان بستری است نمیرود؟ چرا از او بازجویی صورت نمیگیرد؟ مگر او متهم به موادفروشی نیست؟ مشکل دیگری که وجود دارد این است که گویا فیلمساز بر این باور بوده که برای هرچه تلخ و سیاهتر کردن فضای فیلم باید سیلابی از بحرانها را بر سر شخصیتهای اصلی و فرعی بریزد. کاراکترها اجازه نفسکشیدن هم ندارند چون روند قصه اینگونه است که مشکل از پس مشکل پدید بیاید و جالب اینجاست که این مشکلات نه فقط برای خانواده اصلی بلکه شخصیتهای فرعی نیز از بمباران این بدبختیها در امان نیستند. پرستار بیمارستان مریض است و از بیمارستان دارو میدزدد، مادری که برای پسر معتادش به دنبال شیشه است و دکتری که به فکر پول است تا مداوای بیمار. این بحرانها بهجای آنکه کاراکترها را برای مخاطب همدلیبرانگیز کند متأسفانه نتیجه عکس میدهد و تبدیل به ضدارزش برای فیلم میشود.
فیلم سعی دارد نشان دهد که وجود مشکلات معیشتی و اقتصادی باعث فروپاشی بنیان خانواده میشود؛ اما متأسفانه این مضمون را فقط در حد چند دیالوگ گل درشت و مصنوعی به شکلی شعاری در دهان شخصیتها میگذارد.
از لحاظ کارگردانی هم با اثری مواجهیم که سعی داشته با پالتهایی رنگی در طیف خاکستری و تیره فضایی چرک و کثیف را به تصویر بکشد. کارگردانی متناسب با فیلمنامة پر از مشکل فیلم است و نمیتواند مشکلات آن را پر و برطرف کند. نقشآفرینی دو بازیگر اصلی و مطرح فیلم نیز نوسانات زیادی دارد، به طور مثال در دقایق ابتدایی فیلم ما شاهد بازی به نسبت خوب و قابلقبولی از سوی محسن تنابنده هستیم؛ اما هر چه که به پایان فیلم نزدیک میشویم از کیفیت بازی او کاسته میشود. پریناز ایزدیار نیز با اینکه بهترین بازی خود را ارائه نداده؛ اما کماکان قابلقبول است و توانسته شمایل یک همسر پرتلاش را نشان دهد.در مجموع باید اشاره کرد که فیلم سه کام حبس بهعنوان پرچمدار سینمای اجتماعی ایران در سالی که گذشت، از همان جایی ضربه میخورد که اکثر فیلمهای امروزی گریبانگیرش هستند و آن چیزی نیست جز فیلمنامه. شخصیتها و کنشهایشان منطقی نیست و در جهان فیلم قابلقبول جلوه نمیکند. باتوجهبه اقبال تماشاگران از فیلمهای کمدی و اختلاف فاحششان با دیگر فیلمها شاید وقت آن رسیده است که سینماگران ما تحولی اساسی در سبک فیلمسازی خود داشته باشند و به دنبال ایدههایی جدیدتر و ژانرهای دیگر بروند.