خودروسازان در نمایی نزدیک‌تر
رضا صادقیان( روزنامه‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2419
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


برای زادروز زنده‌یاد «اسحاق انور» و انتشار قطعه «نگار» با شعر و صدای او؛

شاعری که غمش را آواز می‌کرد

همدلی|علی نامجو: صدای قاریان مصری در کودکی آرام جانش بود؛ اما بیش از همه به قرائت محمد عمران و شحات انور علاقه داشت. در همان سن و سال نوجوانی یک بار در مسابقات سراسری تلاوت قرآن شرکت کرد و به مقام نخست رسید. بعدازآن او دیگر در هیچ مسابقه تلاوتی حضور پیدا نکرد. کسی چه می‌داند اما شاید همین علاقه‌مندی به شحات انور باعث شد نامش به‌جای اسحاق انوری‌راد به اسحاق انور شهرت پیدا کند. خواننده، آهنگساز، ردیف‌دان، شاعر و ترانه‌سرا بود. او در همه این عرصه‌ها در قامتی ظاهر شد که تا سال‌ها بعد اگر به قضاوت آثار به‌جامانده از او در همه این زمینه‌ها بنشینند، باید به‌افتخارش بایستند. هرچند در روزهای آخر نفس کشیدنش، کسی دور و برش نبود. این آدم متفاوت، آوازخوانی بود شعرشناس. شاید پیدا کردن پیکر بی‌جانش آن‌هم سه چهار روز بعد از افتادن شمار نفس‌هایش، بتواند بخش کوچکی از تنهایی بزرگش را نشان بدهد.

تنها صدا می‌ماند؟

سال‌های سال بود که می‌خواند، می‌ساخت و می‌سرود، اما چند نفر نامش را به خاطر سپرده‌اند؟ اینکه «خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد» جمله درستی است یا نه را شاید نشود به قطعیت گفت، اما انور به‌احتمال در این ساعات و دقایق خرم است، هرچند بسیاری حتی نامش را هم نشنیده‌اند. او اهل هیاهو نبود و نگاهش به موسیقی با خیلی‌ها فرق داشت. کافی است نامش را در اینترنت جست‌وجو کنید و ببینید به‌جز خبر درگذشتش آن‌هم بعدازاینکه چند روز از اعلامش گذشته بود، مطلب چندانی نمی‌توانید درباره او پیدا کنید، عکس و ویدیو و نقاشی که بماند. دو ماه دیگر، از بند آمدن نفسش یک سال می‌گذرد، هرچند شاید او از مدت‌ها قبل مرگ را تجربه کرده بود. بااین‌وجود هنرشناسان در صفحات تاریخ نامش را خواهند دید، آن‌چنان‌که بهروز غریب‎پور کارگردان بنام اپرای ایرانی که اسحاق انور در چند اپرا با او همراه بود، در پیام تسلیتش به بهانه درگذشت انور این‌طور نوشت: «این هنرمند فقید در بسیاری از اپراهای گروه تئاتر عروسکی آران از جمله اپرای مولوی، حافظ، سعدی و خیام به ایفای نقش پرداخته بود. بدون شک صدای بی‌نظیر اسحاق انور و نقش‌آفرینی‌های او تا همیشه در یاد هنردوستان باقی خواهد ماند و به‌راستی‌که تنها صداست که می‌ماند».

یادی از هم‌صنفی فراموش‌شده

شاید مدت‌هاست که عالم موسیقی از دوران عارف قزوینی‌ها گذر کرده؛ کسانی که هم آهنگ بسازند، هم ترانه و هم بخوانند. بگذریم از خواننده‌های یک روزه متولدشده‌ای که ستاره شهرتشان به سرعت درخشش در آسمان کدر و غبارآلود موسیقی پاپ، یا شاید هم کمتر خاموش می‌شود. صرف‌نظر از آواگری‌های گردن‌کلفت و ماندگارش در اپراهای مختلفی به کارگردانی بهروز غریب‌پور و با آهنگسازی بهزاد عبدی و امیر بهزاد، انور برای همایون شجریان، سالار عقیلی، بامداد فلاحتی، رضا صادقی و مجید اخشابی شعر سروده و با آهنگسازانی ازجمله کارن همایون‌فر همکاری کرده بود. جالب اینجاست که خیلی از همین نام‌ها یا هیچ‌وقت به روی خودشان نیاوردند که اسحاق انوری بوده و برای آنها آثار ماندگاری تولید کرده، یا بعد از گذشت چند هفته و برای خالی نبودن عریضه نامی از این هنرمند جوان به زبان آوردند.

خنیاگری شوریده که دوستدار بیدل بود

انور با شوریدگی آواز می‌خواند. لحنی مخصوص به خودش داشت و تکیه‌بر ادبیات فارسی زده بود. فهم شعری و شیوه آوازخوانی زنده‌یاد اسحاق انور تا حدی بود که بشود گفت با خاموشی‌اش نمونه‌ای کم‌نظیر در میان خوانندگان آواز ایرانی برای همیشه خاموش شد. حسین علیشاپور خواننده آواز ایرانی که در چند اپرا با کارگردانی غریب‌پور تجربه همکاری و هم‌آوایی با اسحاق انور را داشت، درباره او می‌گوید: «او به اشعار سبک هندی تسلط داشت و بیدل دهلوی را ستایش می‌کرد. اسحاق انور شیوه خاص خودش را در خوانندگی داشت؛ در صدای او می‌شد نوعی شوریدگی خاص را سراغ گرفت. زنده یاد انور تحریرهای مخصوص و حالت‌های خاص خوانش خودش را داشت». علیشاپور که صدا و شیوه خوانش او هم در قیاس با صداهای تکراری موجود در عرصه موسیقی ایرانی در این روزها، تفاوت‌های بسیاری دارد، درباره ویژگی‌های اسحاق انور این‌طور توضیح می‌دهد:«حیف شد خواننده‌ای همچون اسحاق انور در جامعه ما به‌اندازه قدری که داشت، شناخته شد. او در شاعری و ترانه‌سرایی هم واقعاً فعال بود. بخشی از آثاری که در این زمینه ساخت به خاطر معیشت بود، اما در همان بخش هم تسلط کاملی داشت».

موج دریازده را تنگه ساحل قفس است

انور دریکی از آثاری که خودش هم شعرش را گفته بود، می‌خواند: «موج دریازده را تنگه ساحل قفس است/ ماهی تُنگ نباشد دل طوفانی ما/ عاقلان پا مگذارید به میخانه عشق/ داغ صد مهر جنون خورده به‌پیشانی ما» و چقدر می‌تواند حال و احوال درونی‌اش را از این سروده فهمید. امیر بهزاد، دیروز به بهانه زادروز انور قطعه‌ای با نام «نگاه» را منتشر کرد؛ اثری با آهنگسازی و تنظیم خودش و البته شعر و آواز اسحاق انور. او چندخطی هم برای دوست سفرکرده‌اش نوشت. در بخشی از نوشته آمده است: «هنوز تصویر اولین روزی را که به‌واسطه استاد بهروز غریب‌پور با او آشنا شدم، به خاطر دارم جناب غریب‌پور به من گفت: «امروز می‌خواهم تو را با یک نابغه آشنا کنم» و به‌واقع او چنین بود. مردی مسلط به ادبیات، موسیقی ایرانی و موسیقی غربی و البته سرشار از احساس و نبوغ و از همان روز اول دوستی ما آغاز شد. پس از همکاری‌های مشترکمان در اپرای سعدی و خیام او برای پروژه موسیقی «مانو» به من و نوید نیکبخت پیوست و این گروه فعالیت خود را آغاز کرد». بهزاد جمله‌ای هم از نوازنده پروژه «مانو» را در ذهن دارد. او دراین‌باره می‌نویسد: «جمله‌ای از نوازنده برجسته پیانو این پروژه جان کایا را به خاطر دارم که می‌گفت: «صدای او صدای زندگی است». «نگاه» هم ازجمله آثاری است که می‌تواند درونیات اسحاق انور در روزهای سرایشش را نشان دهد: «دل ساحل‌نشین من، شکار موج دریا شد/ به گرداب جنون پیچید، غرق آرزوها شد/ چراغ چشمک فانوس نیرنگ رسیدن داشت/ شب خوش‌باوری‌هایت مزار صبح فردا شد/ چه کردی با نگاه من که از اعجاز چشمانت/ تمام گم‌شدن‌هایت نشان گردید و پیدا شد/ کجای این شب بی‌خواب گذشتی از خیال من/ که راز اشک‌های من برون لغزید و افشا شد...». انور اگر بود دیروز 48 سالگی‌اش را می‌دید اما حیف. حیف که عادت به دیر شدن داریم.