برای ایران سمت درست تاریخ
ولی‌الله شجاع‌پوریان (مدير مسئول)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2446
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


خوانش دفتر شعر «خورشید حجم» منصور خورشیدی

از چه رو می‌ریزد در من این آبی از پس ابرها

فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)

حنیف، فرزند شهیر و شاعر فرهومند منصور، دوست دارد که عنوان های پر اغراق و پرطمطراق بر کتاب‌های خود بگذارد. پبش از این حنیف خورشیدی، عنوانی بر شعرهای یدالله رؤیایی نهاده بود به نام «گلادیاتور». این عنوان بی مسما نبود چون یدالله رؤیایی جایزه گلادیاتور را در فرانسه کسب کرده بود اما «گلادیاتور» ما را به سمت افسانه‌ها و اساطیر یونان باستان می‌برد.
در کتاب «خورشید حجم» هم این عنوان، یدالله رؤیایی را ماه می‌کند و زیر پوشش منصور خورشیدی می‌برد، هرچند در اینجا «خورشید» ایهام می‌گیرد. باری حنیف در پیشانی کتاب پلاکاردی گنجانده است که: «تفکر شاعران آوانگارد پشتوانه غنی دارد و مرز جست و جوهای غیر اصیل و تکراری را درهم می‌ریزد. رسالتی را که در غنی کردن زبان با خود دارد تا آخر ادامه می‌دهد. در شعر مدرن علامت‌ها و نشانه‌هایی وجود دارد تا یک موقعیت در موقعیتی دیگر خلق شود و پیش زمینه‌ای باشد برای درک و دریافت سرعت و حرکت در بعد سوم.» این سؤال را بارها از يدالله رویایی پرسیده‌ام که «اصول شاعران شعر حجم»را برای ما واشکافی کن و بفرما که مطلب زیرین یعنی چه؟: «امروز می‌بینیم که تمايلات حجمی، یعنی جاه طلبی در خلق تصویر و دلبستگی به ساختار زبانی شعر، دارد خط مشترک شاعرانی می‌شود که برخاسته‌اند و ذهن بلندپرواز دارند، چون خود رسیدن به تکنیک حجم، ذهن را بلند پرواز می‌کند. اگر آن شعرها ماندگار میشوند، یکی از علت هایش این است که از اصولی برخاسته‌اند که آن اصول نگرشی چند بعدی دارند. لذا در طول زمان خاصی متوقف نمی‌شوند.
*چون دو بعد دیگری که آن را نگرش می‌سازند و در آفرینش آن قطعه شعر سهم دارند، یعنی عرض و ارتفاع (عمق)، آن شعر را از ایستایی نجات می‌دهد ...* مخصوصأ من از آن ستاره (*) که گذاشته‌ام بر سخنان رؤیایی حرف دارم.
درباره‌ی این سطر آخر حنیف خورشیدی هم: «تا یک موقعیت در موقعیتی دیگر خلق شود و پیش‌زمینه‌ای باشد برای درک و دریافت سرعت و حرکت در بعد سوم حرف» هم حرف دارم که اگر رؤیایی و شاگردان او: منصور خورشیدی، دوست عزیز سفر کرده و فیروزه میزانی، علی مومنی و حتا محمد مختاری کوچ کرده می‌دانند و می توانند، مطلب يدالله رؤیایی و حنیف خورشیدی را به ما هم بفهمانند. حنیف خورشیدی در ادامه مبحث خود «آبی ناگهان» منصور را حادثه‌ای می‌داند که در فضایی ذهنی ایجاد شده است، همان گونه که در فضای سپید سطرها سر درمی‌آورد و خلق حادثه می‌کند: «آب ناگهان تکانم می‌دهد/ دهان روز، هنوز بی طلوع تو بسته مانده است /از چه رو می‌ریزد در من این آبی از پس ابرها»
منصور خورشیدی بند نخست را در بند دوم حلول می‌دهد تا به قول حنیف موقعیتی دیگر در موقعیت شعر ایجاد کند. او رابطه واژگان را  در متن اداره می‌کند و معماری زبان در ساختمان شعر ایجاد می‌کند ... در اینجا، حجم، شعر فرم می‌شود. وقتی شعر به فرم می‌رسد و آینگی ایجاد میشود، تصویر یعنی توسعه خیال و پرواز به سمت ماوراء کلمه و خلق فضا پرواز می‌کند و شکل می‌گیرد و معانی تازه و شعله‌ای در شعر درمی‌گیرد: «شکل افق دارد آغوش لاله‌ها/ نه اینجا، هر جا رابطه‌ای با دشت پر لاله می‌شود /من لال می شوم.» (همان جا، ص، ۴۸)
در اینجا با نظریه یاکوبسن هم افق می‌شویم که: «دگرگونی صورت کلام، درونمایه آن را نیز دگرگون می‌کند. نگاه شاعر و مراحلی را که در عالم معنا و صورت درمی‌نوردد نیز دارای ارزش و اهمیت خواهد شد. منصور خورشیدی، دریایی های رؤیایی را دور می زند، او دریا لمس می‌کند و در دریا غرق می‌شود: «او از هزار خم موج روی دوایر آب /خواب سیلاب های درهم می‌بیند کنار جنبشی از هوا / وقتی پرتوهای نور در صحنه‌های رقص فضا سرگردان صدا می شود.»
«با موج‌ها هجوم هجاها» آغاز می‌شود و دریافت کلام از نگاه به ذهن و از ذهن به زبان، با نیم نگاهی ساده موج می‌خورد. شعر منصور خورشیدی، چون بلوری چند وجهی است. او با یاری گرفتن از متناقض نما و استعاره‌های حسآمیزانه و تشخیص، ترکیب‌های نوینی ایجاد می‌کند. «پشت حصار هر روزه، سمت جنون تن، غنیمت وقت، موسم گناه، مشتاق مشایعت خویشم، پیشانی نور، فرصت عبور، هم تبار باد، روی قاعده ماه، حلقه‌ای از تمام آبیها، حسرت ثانیه‌های ندیدن، لحن لطیف زخم، آتش انگشت‌های هیچ، سکته مهتاب، بغض کبود عصر ...»
يدالله رؤیایی بر این مطلب مشعر بود که شاعر باید دو سطر ترکیب را از هم جدا کند و مثلا به جای (بازوان تابستان) بگوید: ‌«وقتی بازوانت را می‌گشایی تابستان مستقر می‌شود.» تا حرکت شعر بیشتر شود. شاعر نتوانست این نظر را در شعرهای «لبریخته ها» جا بیندازد که آیا وقتی شاعر نخواهد از ترکیب‌های تصویری بگریزد چگونه می‌تواند گاهی تصویر را مثل شعر «هوش وقت» منصور خورشیدی ایستا کند و فشردگی شعر را به توقیع مؤکد کند؟ «هوای وقت سپید است و هوش ساده ورق می‌خورد /کنار ماه خزنده تا بغض کبود عصر /لحن نسیم و هنگامه‌ی باران می‌گیرد/ عصاره‌ی دردی در دهان سکوت میریزد.» (همان جا، ص، ۱۴۵)
شاعر فرمی وزین و اندامواره میسازد، به «سپیده، ماه خزنده، لحن نسیم و باران و عصاره درد و دهان سکوت» نگاه کنید تا «بغض کبود عصر» به شعله بنشیند. فاصله نگاه شاعر زیاد نیست، او از بیرون به درون می‌رود و در خود لرد می‌بندد و به یک اشراقی درونی محزون مبتلا می‌شود. علی جهانگیری مقدمه دومی به نام «خلوت کلمه» نوشته است و سید حمید شریف نیا نیز پیشگفتار سومی با عنوانی به نام «خلق موقعیت در پیکره زبان» اجرا کرده است. شريف نیا می‌نویسد: «از این دست نمای زاویه دار و تکثر نگاه جنون آمیز است که موجب تبلور حجم‌های ذهنی می‌شود و آنچه اسپاسمان شعر منصور خورشیدی را می‌سازد تفرد و یگانگی و نهایتأ کشف اضلاع زبان است: «از بازی ستاره و باران رعشه که در پلک می‌افتد/ فاصله از نگاه تو پر میشود.» (همان جا، ص ۲۴) با حجم کاری داشته باشیم یا نداشته باشیم اما شعرهای منصور خورشیدی زیباست.