گوشی‌قاپی؛ علت‌ها و چالش‌ها
محمدعلی اخوت (حقوق‌دان)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2489
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


گفت و گو با فیض شریفی به بهانه‌ی چاپ دوم مکتب‌های ادبی؛

تاثیرات متقابل شعر و نثر ایران را بر ادبیات جهان بررسی کرده‌ام

معین نعمت‌الهی- به بهانه‌ی چاپ دوم کتاب مکتب های ایران و جهان، به منزل استاد فيض شريفی رفتیم. استاد در میان کارتن‌های کتاب نشسته بود، خندید و برای ما فلاکس چایی آورد و گفت: در بحران عجیبی گیر کرده‌ایم. هر روز کسی به ما زنگ می‌زند و پیام می‌دهد و تقاضای پول و مال دارد. من با پانزده و بییست ملیون زندگی می کنم، اگر کتاب هایم فروش برود، می‌توانم برای اینها کباب بخرم. وضع کتاب خوب نیست. بوی بهبود ز اوضاع جهان نمی شنوم، ناشران حق تألیفمان را نمی‌دهند. گفتم: «بیا با ما درباره‌ی چاپ دوم دو جلد مکتب‌های ادبی صحبت کن شاید کتابخوان های حرفه‌ای دست در جیب ببرند و کتاب‌ها را بخرند.» استاد، این بار پوزخندی زد و بیتی خواند: «اسباب و اثاث فرش مسجد بردند / آن را که نمی‌برند فرمان خداست ...»
این مصاحبه را با هم می‌خوانیم:

 شما دو جلد کتاب مکتب‌های ادبی ایران و جهان را نوشته اید، اگر تمایل داشته باشید درباره‌ی این دو کتاب صحبت کنید.
داشت یادم می‌رفت. من این دو کتاب مکتب‌های ادبی ایران و جهان را در ضمن خدمت به همکاران تدریس می‌کردم. این دو کتاب ماحصل ۴۰سال تدریس ماست. این نگارنده با نگاهی کاربردی به مکتب‌های ادبی، برای اهالی شعر و ادب نوشته‌ام تا چراغ راهی بیفروزم. من از تاثیر پذیری ادبیات از جریان‌های اجتماعی پرداخته ام و مکتب‌های ادبی ایران و جهان را وامدار جریان‌های اجتماعی دانسته ام، گرچه همزمان به تاثیرگذاری هنر و به‌خصوص ادبیات در بسیاری از همین جریان‌های اجتماعی اذعان کرده‌ام. مکتب‌ها فقط یک اصطلاح و مبحث ادبی نیستند؛ مکتب‌ها هر کدام یک زیست هستند، نه تنها یک زیست هنری بلکه یک زیست اجتماعی و فردی در تمام بعدهای زندگی ما.
من به نقش شناخت در عین دانستن برای اهالی شعر و ادب پرداخته‌ام و گفته‌ام: صرف دانستن مباحث ادبی چون مبحث مکتب‌های ادبی نمی‌تواند به کمک شاعر، نویسنده و منتقد بیاید بلکه در این زمینه تا شناخت حاصل نشود شاهد تاثیر این آگاهی بر جامعه ادبی نخواهیم بود... توضیح داده ام، اینکه وقتی شناخت حاصل شود شاعر، نویسنده و حتا منتقد می‌تواند جایگاه آگاهی ادبیات و در حالت کلی تر آن آگاهی ادبیات و هنرهای پیرامونی آن را در پرداخت هنری خود بیابد و به کار گیرد و در روشن‌تر شدن موضوع در ادامه با معرفی با توجه به فاکتورهای خاص آن، به عنوان جامع‌ترین اثر در زمینه مکتب‌های ادبی که تا حال چاپ شده، به تاثیر شناخت مکتب‌های ادبی بر ساخت کاراکتر و تشخیص اقدام کرده‌ام.
اینکه چگونه این شناخت می‌تواند به کمک شاعر و نویسنده بیاید تا بتواند به بهترین شکل فاکتورهای شخصیتی یک کاراکتر و شیوه شخصیت بخشی به اشیا و غیر انسان در یک مکتب و جریان ادبی را به کار ببرد و هنری در خور بسازد، جزء به جزء تاثیر ادبیات ایران را بر جهان و برعکس تاثیر ادبیات جهان را بر ادبیات ایران تشریح کرده‌ام.
چند ناقد و محقق (فرزاد کریمی و رضوی نژاد) و همچنین داريوش برزو در رونمایی کتاب‌ مکتب‌های ادبی ایران و جهان گفته‌اند که: به کار منحصر به فرد استاد فیض شریفی در کتاب مکتب‌های ادبی جهان پرداختند و فرمودند: اینجاست که نگاه هستی شناختی، آنتولوژی و نسب شناسی مکتب‌های ادبی با مثال‌های دقیق و مفهوم سازی های ناب توسط ایشان در این اثر دوجلدی می‌تواند بهترین کمک به شاعر و نویسنده و منتقد برای رسیدن به این شناخت باشد. این کار هوشمندانه در یک نقد تطبیقی سبک های ادبی ایران (خراسانی، عراقی، هندی و نيمايی را با مکتب‌های ادبی جهان رمانتی سیسم، رئالیسم، ناتورالیسم، سمبولیسم، سوررئالیسم،  دادائیسم، پسامدرن، رمان نو طاق زده و گفته: «افسانه نيما برای جامعه ایران کاری رو به پیش بوده ولی برای جامعه غربی کاری عقب مانده ولی بوف کور سوررئالیستی یک کار مدرن بوده، نيما و هدایت، چهار قرن نهضت‌های ادبی ایران را در خود ذوب کرده‌اند و آثار زیبایی را در مکاتب مختلف نوشته‌اند. در مکتب‌های ادبی ایران و جهان، اصطلاحات توصیفی، صور خیال، قالب‌های ادبی ایران و جهان و آرايه های ادبی تدریس شده است.
تفاوت مکتب‌های ادبی شما با مکاتب ادبی سید حسینی و دیگر مؤلف ها چیست؟
سیدحسینی در مقدمه مکتب‌های ادبی اش می‌نویسد: «اصرار داشته‌ام که در مورد هر مکتب قسمت‌هایی از آثار نظریه پردازان آن مکتب را ترجمه و نقل کنم تا فهم آن جریان فکری که که به ظهور مکتب انجامیده است تسهیل کند....» مکتب‌های ادبی سید حسینی ترجمه است .
 پس شما مطلب را به دو بخش تقسیم کرده‌اید: ادبیات ایران و جهان؟
 بله، من با نگاه نوینی به ادبیات ایران نگاه کرده‌ام. این کتاب در سال ۱۳۷۱ چاپ و منتشر شده است. در این سی و چند سال مکتب‌های زیادی پدید آمده اند، باید درباره‌ی آن مکتب‌ها سخن گفت. مکتب‌های های ادبی سیدحسینی صرفا بخشی از مکتب‌های ادبی جهان را نشانه رفته است، ولی در عین حال این کتاب هنوز مفید است. درباره‌ی ضعف‌های این کتاب دیگر چیزی نمی‌گویم. من دنبال آنتولوژی شعر و نثر جهان بوده‌ام. اولویت‌های را اول به سبک‌ها و مکتب‌های ادبی ایران داده‌ام. ادبیات ایران و عرب بر ادبیات اروپا بسیار تاثیر گذاشته است. شما واقعا نسب یابی کنید، اگر غزل‌های شاعران ایرانی نبود، غزل شکسپیر شکل نمی‌گرفت و شاید شکسپیر با این پوزه قوی و شم تیز نداشتیم.
شکسپیر این غزلیات را در خود هضم کرده و به شکل مدرنی ارائه داده و ادبیات نئوکلاسیک و رمانتيک را به وجود آورد. ادبیات عرفانی ما بر دادائیست ها و سوررئالیست ها اثر گذاشته. لطفا مقاله بلند عطار و بورخس را بخوانید.بورخس از خیام و عطار تأثیر پذیرفته و شکل کار و نگاه آنها را مدرن و پست مدرن کرده و برای ما آن را فرستاده‌.
 پل الوار لامذهب هم همین را می گوید: «من مثل حافظ از ازل دیوانه بوده ام ...» گوته هم خود را تخته چوبی در دریای شعر حافظ دانسته است. مشکل ما این است که ما ادبیات خودمان را بر اساس‌ شعر و نظریه جهان تجزیه و تحلیل نمی‌کنیم و می‌خواهیم هنوز مثل مولوی و فلان پشم الدین کشکولی حرف بزنیم. خلاصه کنم؛ مکتب‌های ادبی فیض شریفی تاثیرات
متقابل شعر و نثر ایران را بر ادبیات جهان بررسی کرده است. در بخش ادبیات ایران آنتولوژی رودکی را دنبال کرده‌ام. رودکی روی فردوسی و خیام اثر گذاشته: «شاد باش با سیه چشمان شاد/ که جهان نیست جز فسانه و باد.» پادشاهان و پهلوانان شاهنامه فردوسی هم غالبا با پیام و راهنمایی رودکی زندگی می‌کرده‌اند و خیام نیز از فردوسی وام گرفته، سعدی و حافظ تا نیما هم از خیام تاثیر پذیرفته اند.
 این مقوله همچنان ادامه دارد. نیما را باید دو شقه کرد، او از سویی تاثیر شاعران مشروطیت بوده و از جانب دیگر از سمبولیست های فرانسه مثل وام گرفته و شاملو، از مایاکوفسکی، نرودا، لورکا و الوار. این پروسه باز ادامه دارد.
استاد، واقعا کار سختی است که شما شعر و نثر را موازی و متوازن پی گرفته‌اید و تا گلشیری آمده‌اید.
 واقعا سخت است دوست عزیز من، نسل ما جان سختی عجیبی دارد. من باید جلد سوم مکتب‌های ادبی را بر بساط نشر بنشانم، شاملو می‌گوید: «من از خودم شروع کرد.» هیچ کس نمی‌تواند از خودش شروع کند، کم و زیاد دارد. شاملو در شعر سپید بالاخره از تورات و بیهقی و دیگر نویسندگان و شاعران کار گرفته است.داخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سپهری، نصرت رحمانی، منوچهر آتشی و دیگران هم کم یا زیاد آنتولوژی دیگران بوده اند. حتا پسامدرن ها شریک دزد و رفیق قافله اند، آنها روی دیوار نشسته اند، یک چشم شان به ادبیات قدیم و چشم دیگرشان به ادبیات جدید است. آنها میان متنیت زیاد به کار می‌برند.
صادق هدایت چطور؟
هدایت هم پشت سرش فرهنگ غنی ای دارد.او متاثر از خیام و کافکا و سوررئالیست های فرانسه است. او ادبیات پیش و پس از اسلام را شخم زده است و نثر منشیانه را کنار گذاشت و نثر داستانی زیبایی را پدید آورد و بر نویسندگان و شاعران بعد از خود تاثیر بسیار گذاشته است. تأثیر هدایت کم تر از نیما نیست.
آیا دوست ندارید جلد سوم کتاب مکتب‌های ادبی را بنویسید؟
فعلأ دارم روی پروژه پر طول و تفصیلی کار می‌کنم؛ وقتی فارغ شدم شاید استارت بزنم. واقعیتش این است که ما باید نیم قرن صبر کنیم تا تأثیر شاعران و نویسندگان ایران و جهان را بر دیگران ببنیم و آنها را ثبت کنیم و درباره‌ی آنها سخن بگوییم.
خیلی ممنونم استاد، استفاده کردیم.
من هم ممنونم.