مجازستان
من و همسرم پریشب وارد عمان شدیم و در اثر گیجی همسرم کیفشو با پاسپورت و پول و همه چی گذاشت روی میز استار باکس در فرودگاه در حال انتظار تاکسی، سوار شدیم و بعد از ۱:۴۵ که رسیدیم هتل فهمید کیفشو نیاورده؛ گفتم بدبخت شدیم. دوباره ساعت ۳ صبح برگشتیم فرودگاه دیدیم کیف دست نخورده!! با این همه مسافرایی که از اونجا رد شدن کسی چپ به کیف نگاه نکرده بود. واقعا دمشون گرم.(Fattaneh)
================
یکبار دستیارم آقایی ایرانی بود که موقعی که با مریضها صحبت میکردم، به شدت به من و مریضها زل میزد.انگار میخواست چیزی یاد بگیره از اون مکالمه.یک روز که داشت آشغالها رو از کلینیک میبرد بیرون ازش پرسیدم که آیا شما دندانپزشک بودید ایران و جواب داد که بله جراح فک و صورت بودم، قلبم تیکه شد.(Kiana Kianoush)
==============
منو دوستم به مرحله ای از غیبت رسیدیم که دیگه طرفو قضاوت نمیکنیم، تروماهای کودکیشو آنالیز میکنیم ببینیم چرا همچین رفتاری میکنه.(لی لی)