نگاهی به دفتر شعر «به انضمام نادری» سعید سروش راد
عقربه ها مامور شکنجه اند
فیض شریفی ( منتقد و پژوهشگر ادبیات)شعرهای سعید سروش راد چند ویژگی مطلوب و مدرن دارد که در شعرهای دههی هشتاد و نود کمتر یافت میشود:
1–روایتهای خطی- زمانی مدرن و گاهی غیر خطی پسامدرنیستی
۲ – فرمهای نیمایی (نمای بیرونی و درونی) و افشانی (کرت بندی و بذرافشانی و رویش سطرها در کرت ها)
۳ – هنجارگریزی و آشنایی زدایی مفهومی در مثلهای سایر و ضربالمثلها و کنایهها، مثل: «آسمان نمکدان شکستهای ست بر سفره زخم ...»
۴ – طنز ساتیری و گروتسک هایی که از سطح به عمق میروند و برمیگردند به سطح: «پس این مرد که هر صبح جنازهاش را توی ماشین میاندازد و غروب با کیفی پر از خستگی برمیگردد، چه کسی است؟»
۵ – عمق و غنای عاطفی و «من» توسعه یافته که در رگرگه های سطرها راه باز میکند و میرود و برمیگردد: «میگویم/ کاش یک روز که از خواب بلند میشوم/ببینم یک نفر تمام بدبختی ها را توی کامیون گذاشته /جای دوری ریخته /تلویزیون را روشن کنم / ببینم تمام کانالهای جنگی با خاک یکسان شدهاند/و به جایشان جنگل معلق کاشتهاند ...»
۶ -نگاه فلسفی ساموئل بکتی: «ما هر روز از زندگی شکست میخوریم/که شب برای شکستی تازه/ما را تا صبح تیمار میکند.»
۷ – دیارگرایی و بومی نگری؛ شاعر بوم و بر و سرزمین خود را بو میکشد و مثل گارسیا مارکز دیار خود را به همه جا گسترش میدهد: «روزی که تو دیگر معشوقی ۲۴ساله نیستی/و از دزفول تا اهواز ۱۲۴کیلومتر دلهره و دلتنگی نیست ...» «یا سیدعباس/ در خاطرات این روح سرگردان/به انضمام نادری/این روابط عمومی نیست ...»
۸ – ترکیب گریزی و ترکیبهای تصویری اندک تازه و مدرن، مثل:«کشاله های شب، سقوط اذان از گلوی ظهر، مرز اعتراف، طلوع درخت، نجابت گناه، تمامیا ارضی حرف، هق هق غروب، رؤیای تاریک ...»
۹ – تلفیق زبان رسمی با لحن محاورهای:
«با دو چشم گردو/گردنش کندوی عسل بود/هر جا میرفت آسمان مرتب را با خودش میبرد/ آن هم با دو برج مراقبت «میدونی من فک میکنم هر آدمی تو دستاش خلاصه میشه...»
۱۰ – سطرهایی که میتوانند در حافظه جمعی گروه الیت و متوسط قرار بگیرند:
* من فرش دلم را سالهاست که تکانده ام ...
*هر روز ساختمان ها بلندتر میشوند و من کوتاه تر؛
*اعتراف میکنم عقربه ها مامور شکنجه اند؛
* و هر وقت می خواهم خودم را تکانی بدهم / یک تکه از تنم کنده می شود ...
*جرثقی هم نمیتواند سنگینی این اندوه را از سینه ام بر دارد ...
۱۱- شعرهای تقدیمی و اشتراکی: سعید سروش راد یک جنوبی فرهومند و فرهیخته و دوست داشتنی و صمیمی است. شعرش آیات صمیمانه و دوستانه ای دارد. سعید اغلب اشعارش را به اقوام سببی و نسبی اش که با او درد مشترکی دارند، تقدیم کرده است. ای کاش شاعر نام دوستانش را به پایان این دفتر میبرد و شعرش را شخصی نمیکرد. این اشعار مثل بلورهای چند وجهی اند. نمیتوان در این سرودهها طنز را از نگاه فلسفی و تم تغزلی و تم اجتماعی تفکیک کرد. توصیه ای دارم برای سعید سروش راد که دو کتاب نقد و نظر پویا «در وضعیت شرجی» و «نامها به پیوست» نوشتهاند. شما شاعر خوبی هستید، از نقدتان بکاهید و به جوشش شعرتان بیفزایید و بیشتر به فکر خودتان باشید و مثل ما، خودتان را حراج نکنید.