غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


خارجی!

مرتضی فخری (نویسنده)

آفریقایی بود و با کت و شلوار طوسی براق و شیک و قدی بلند و لاغر که در یکی از خیابان های فرعی، در آتش و دود اشکآور بین دو چهارراه گیر افتاده بود.
خسته و لرزان، گاه به پایین و گاه به بالا میرفت!
از نزدیک چهره کودکانه‌ای داشت. پرسیدم:«وات آر یو دویینگ هی‌یر؟!» (ترشی نخورم، بهتر هم میشم!)
گفت: سلام! من می‌خوام برم خونه!
گفتم: پس فارسی بلدی!... خونهت کجاست؟ 
گفت: نیاوران. و برگشت و خلاف جهتی که می‌آمد، رفت!
بهش رسیدم و گفتم: خب، می‌بینی وضعیت اینجوریه! حالا خیابون اصلی بدتره؛ کلی پلیس و مامور ریخته! چرا اومدی بیرون؟!
گنگ و گیج، تنها گفت: می‌خوام برم خونه!
کمی مانده بود بگرید!
ملتمسانه ادامه داد: برام اسنپ میگیری؟
گفتم: عزیزجان! نت نداریم! نمیشه! اما بیا با هم از این مهلکه بگریزیم و چند خیابون بالاتر، میشه تاکسی یا ماشین گذری، دربست گرفت.
بیچاره نگاه معناداری به من کرد و باز خلاف جهت، به طرف پایین برگشت و از من دور شد!
احساس کردم هموطن‌های مهربانم تجربه بدی برایش یادگار گذاشتند و به من اعتماد نمی‌کنه! این بود که پاپیچ کمک به او نشدم و با سری پر ابهام و پرسش، دوباره به خیابان اصلی برگشتم!