تقابل فرهنگ و غیرفرهنگ!
قاسم رمضانیان (نویسنده و پژوهشگر)جالب است بدانیم نام ابزار و سامانههایی که نزدیک به هفتاد هشتاد سال پیش، از فرهنگ ماشینرانی وارد زندگی ما شدهاند اینک چنان در مکاتبات و مکالمات ما خوش نشستهاند که بعضیها آن واژگان را خودی میپندارند مانند: واژه «جک» که به انگلیسیزبانها تعلق دارد! و واژههای «زاپاس»و «ترمز» که هر دو روسی هستند! علاوه بر اینها در میان قطعات خودرو به واژگان ترکیبی همانند«سگدست» یا «شغالدست» نیز برمیخوریم که حکایت از خلاقیت و ذوق مکانیکهای وطنی دارند.
واژگانی از این دست که از میان مردم سر برآوردهاند، چون درهیچ شرایطی به واژگان جانشین اجازه قرار گرفتن در جایگاهشان نمیدهند، هرگونه تلاش جهت واژهگزینی برای این قطعات را قطعا به شکست میکشانند.
درست همانگونه که اصطلاح مردمی «شتر گلو» سالیان درازی است که برای لولههای u شکل و انواع سیفونها ساخته شده و تا امروز عنوان دیگری به جای آن نپذیرفتهاند.
کنکاش در لایههای پربار فرهنگ عامه ما را به سوی لشکر پرتعداد اصطلاحات، کلمات، لغات و واژگان بدیعی سوق میدهد که از قواره و ریخت و سر و شکلشان پیداست که در خاک و گل ولای کوچه و بازار و تیمچه و میدانهای شهر زاده شدهاند، مضاف بر اینها مردمان بومی نقاط دور و نزدیک ما، برای تولیدات صنعتی و سازههای جدید و قدیم پیرامون خود اسم و عنوانی ساختهاند که از قضا پارهای از آنها علاوه بر خوشآهنگی از پیشینه و ریشههای پارسی هم برخوردارند.
آگاهی محدود من به این قد نمیدهد تا بدانم آیا اعضای فرهنگستان گوشه چشمی هم به این منابع سرشار در چهار سوی میهن دارند یاخیر؟! چنانچه از این خزاین ناب تا به امروز غافل بودهاند هم حالا که دیگر نشانی آن گنج نهان را برایشان آشکار کردهام، اگر دوباره کوتاهی کنند لابد دفینههای دست به نقدتری زیرسر دارند که صدایش را درنمیآورند! سماجت و اصرار بعضی از اعضای فرهنگستان برای حذف و تغییر پارهای از نامها و عنوانهایی که قریب یک قرن در گویش و نگارش مردم حضور داشتهاند، ثمرهای جز این ندارد که تلی از واژگان بیمصرف به صورت عاطل و باطل روی هم انباشته شوند.
واژههایی که سالها از رسمیت یافتنشان میگذرد، اما ابداً در گفتار و نوشتار مردم محلی از اعراب نیافتهاند و بعد از این نیز نخواهند یافت. از دو فرهنگستان قبل ازانقلاب، دومی واجد بیشترین واژگانی است که جامعه آنها را پس زده و در خود جذب نکرده است.
فرهنگستان اول در قیاس با دیگران کمترین واژگان ضایعاتی را برجای نهاده است...اما ارزشها و امتیازات فرهنگستانِ نخست به دستاورد قابل قبول و تعداد واژههای کاربردی آن منحصر نمیشود، آنچه بیش از اینها عملکرد اعضای فرهنگستان اول را مورد ستایش قرار میدهد، ایستادگی آنان در مقابل فشارها و تضییقاتِ عناصر غیر فرهنگی است که به پشتوانه مقامات بالاتر سیاستهای مبتنی بر «سرهگرایی» و «ضدیت با زبان عربی» را به فرهنگستان تحمیل میکردند. تدبیرهای محمدعلی فروغی، چنگال زورمداران را از گلوی اهل فرهنگ برداشت تا واژگان مصوب آن روزگاران به شهادت برخیزند و گواهی بدهند که فرهیختگان عضو نخستین فرهنگستان زبان فارسی رودرروی قدارهبندان ایستادند و تسلیم خواستهها و توقعات بیجای فرهنگستیزان نشدند.