واقعیت صحنه سوریه
حمیدرضا عظیمی روزنامهنگار از روزی که حمله برقآسا در سوریه شروع شد، 10 روز طول کشید، تا «هیات تحریرالشام» سوریه را فتح کند. گروهی که وقتی از سال 2011 وارد نزاع داخلی سوریه شدند، در قامت یک گروه تروریستی ظاهر شده و هنوز ازنظر خیلیها، تروریست است اما حالا این گروه به هر دلیل، در نگاه رسمی جمهوری اسلامی، از یک گروه تروریستی کمکم به «معارضین» و «گروههای مسلح مخالف» تغییر ماهیت دادهاند و در دیگر سو نیز کار بهجایی رسیده که جو بایدن رئیسجمهوری ایالاتمتحده آمریکا نیز با آنها کنار آمده و رسما اعلام کرده که ممکن است نام این گروه از لیست گروههای تروریستی خارج شود.
جبهه النصره، خیلیها میشناسند که البته با نامهای مختلفی نامیده شده است. جبهه نصرت الشام، جبهه فتح الشام، (و هر چیز دیگری هم باشد، ماهیتا القاعده سوریه یا القاعده شام است)، که بعدها به هیات تحریر الشام تبدیل شد. این سازمان عملا عقبه فکر جهادیِ سلفی دارد که قبل از عملیات اخیر و نظر جدید جو بایدن، توسط ایالات متحده بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده بود، جبههالنصره در اواخر سال 2011 در جریان جنگ داخلی سوریه تشکیل شد. این گروه در طول جنگهایش با دولت مرکزی، مسئولیت تعدادی حمله انتحاری در حلب و دمشق را بر عهده گرفته است. گزارشهای اطلاعاتی سازمان سیا که همان سالها منتشر شده و بارها نیز بازنشر شده است، تایید کرده که این گروه با القاعدهعراق مرتبط بوده است. جبههالنصره در اولین بیانیه خود در 24 ژانویه 2012 از مردم سوریه خواسته بود تا علیه دولت سوریه جهاد کنند و اسلحه به دست بگیرند.
بقیه ماجرا در سال 2024 جلوی چشم همه ما اتفاق افتاد. اینکه این گروه چطور پیش آمده و چگونه ارتش و دیگر نیروهای حامی اسد، قافیه را به این گروه باختند و آقای الجولانی و نیروهایش چطور شهر، پس از شهر را فتح کرده و درنهایت وارد کاخ حکومتی سوریه شد. همه اینها جلوی چشم ما اتفاق افتاد و بسیاری از کارشناسان این چند روز با حیرت اوضاع را رصد میکردند و این سوال را در ذهن بارها و بارها مرور کردند که چگونه ممکن است دژی با این اوصاف، که تا پیش از این «عمود خیمه جبهه مقاومت» نامیده میشد و فرمانده قرارگاه عمار هم اهمیت این دژ را از استان خوزستان بیشتر میدانست، به راحتی آب خوردن و مانند یک هدیه ویژه به هیات تحریرالشام پیشکش شد؟
این سوال و البته تعداد دیگری از سوالهایی که هیچ وقت مطرح نمیشود در پی این است تا به این پاسخ برسد که چرا سوریه را به این راحتی به «تروریستهای دیروز» که امروز «معارضین» خوانده میشوند و البته فردا «هیات حاکمه سوریه» وانهادیم؟ و البته باید بر این نکته تاکید کرد که قرار نیست در این نوشته به مواردی درباره «جانی بودن اسد» یا «دیکتاتور بودن او» بپردازیم. نگاه این نوشته ارائه پاسخ به یک پرسش است که میتواند زوایای دیگری از ماجرا را باز کند. «آیا ما شکست خوردیم؟»
برای پاسخ به چنین پرسشی یا دستکم نگاه به این پرسش، باید کمی درباره واقعیت صحنه حرف زد. منابع داخلی ازجمله چند نماینده مجلس اعلام کردهاند هزینه ایران در سوریه عددی بین 30 تا 50 میلیارد دلار بوده است و عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی هم عدد 20 تا 30 میلیارد دلار را اعلام کرده است. دفتر نماینده سازمان ملل در امور سوریه نیز چند سال پیش گزارش داد که ایران بهطور میانگین سالانه حدود شش میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است. همه اینها جای خود اما دو روز پیش هم یک منبع سوری با انتشار یک اینفوگرافی عدد 17 میلیارد دلار را صحیح دانست و معتقد بود اعدادی مانند هزینه 50 میلیارد دلار، مربوط بهکل منطقه است و صرفا 17 میلیارد دلار آن در سوریه هزینه شده است. تلفات انسانی جبهه مقاومت در سوریه نیز بخشی دیگر از واقعیت میدانی است که برخی از منابع مجموع آن را بالغ بر 6000 نفر میدانند. حالا که تحریرالشام آمده تصاویری هم منتشر میشود که بخش دیگری از واقعیت پنهان را نیز نشان میدهد. نفرت برخی از شهروندان سوری که تصور میکنند «ما» سالهای سال دستکم از 2011 تاکنون، دیکتاتور کشورشان را بر مسند نگه داشتهایم.
اینک اسد رفته است و تحریرالشام جای او را گرفته و از منظر تغییر یک حکومت در یک کشور ثالث، احتمالا نباید موضوع اهمیت چندانی داشته باشد اما زمانی که حاکمیت به این نتیجه میرسد از «نرفتن» یک حاکم در کشور دیگر، با هزینهکرد «مالی» و «جانی» جلوگیری کند و وقتی، هم هزینه کرده و هم تلفات انسانی داده است و البته «میدان» را هم واگذار کرده، باید توضیح مناسبی به افکار عمومی بدهد. اکنون باید به مردم این توضیح را داد اگر در سوریه 17 میلیارد دلار یا هر عدد دیگر هزینه کردهایم و 2100 نفر هم مستقیما از دست دادهایم، در قبالش چه چیزی به دست آوردهایم. باز کردن این گره از ذهن مردم به نظر باید با قید فوریت انجام شود تا گره کوری نشود که وقتی بازکردنش با دست امکانپذیر بوده، اقدام نشده و بعد باید با دندان باز کرد که معلوم نیست توان دندانها چنان باشد که در بازکردن کردن گره، موفق عمل کند یا خیر دندانها در برخورد با جسم سخت از کار میماند و حسابش با کرامالکاتبین خواهد بود!
این نکته را نباید فراموش کردم که اکنون اسد رفته است و یک عقل محاسبهگر اینطور محاسبه میکند که چرا ایران بشار را رها کرد؟ یامان باشد یا ما بشار اسد را دور زدهایم و به هر دلیل در پشت ماجرا بر سر رفتن او با دیگران توافق کردهایم یا خیر چنین نیست و بشار از ما دور شده و به جای پذیرش خطوط کلی پیشنهادات ما، پیشنهاد دیگران را پذیرفته است و این یعنی ما نتوانستهایم او را برای ماندن در کنار خودمان توجیه کنیم. در هر دوحال، نتیجه به نظر توفیری ندارد.