درباره شعر سیدعلی صالحی
کیمیاگری که دردها را کلمه میکند
الیاس صالحینژاد (منتقد ادبی)در این نوشتار قرار نیست به کلیت آثار استاد صالحی پرداخته شود که پیشتر استاد فیض شریفی در دو کتاب ارزنده خود،«شعر زمان ما» و «شاعران معاصر ایران 3»به تفصیل و موشکافانه به نقد و بررسی آثار و اندیشههای سیدعلی صالحی پرداختهاند.
آنچه در اینجا بدان پرداخته میشود انعکاس رخدادهای اجتماعی-سیاسی دو دهه اخیر در شعر صالحی است.گرچه بسیاری از مخاطبان، شعر صالحی را با عاشقانههای نابی چون نامهها، دیرآمدی ریرا و آخرین عاشقانههای ریرا شناخته یا با دکلمههای زیبای زندهیاد شکیبایی جذب اشعار وی شدهاند، اما بررسی آثار صالحی از دهه۸۰ به این سو نشان میدهد که وی همواره شاعری دغدغهمند بوده و قلم بیدار او همواره در کنار مردم دردمند و همگام با خواستههای آنها بوده است. این بدان معنا نیست که صالحی شاعر فرصتطلبی است و بر موجهای اجتماعی-سیاسی سوار میشود، بلکه او یک جهانبینی و طرحوارهای از «آنچه هست» و «آنچه بایستی باشدِ» زندگی دارد.
او یک شاعر پدیدارشناس است و با حقیقت زندگی و هستی سروکار دارد و لذا هر کجا عاملی ضد زندگی و ضد زیبایی ببیند سریعاً به آن واکنش نشان میدهد. جان مشتاق و جستجوگر، این شاعر اندیشهورز را واداشته تا بارها زبان شعر خود را بازنگری نموده و برای بیان بهتر اندیشهها و ارتباط عمیقتر با مخاطب، زبانی نو برگزیند و تلاشهای او برای پیوند زبان باستانی به زبان امروز، به پیدایش شعر گفتار و فراگفتار منجر شده است.این شاعر پیشرو در جدیدترین نظریات خود منشور شعر حکمت را مطرح نموده و معتقد است شعر باید شمّهای از حکمت و خرد داشته باشد تا اسیر مرزهای زمان نشود. از نظر وی شکل و قالب بیان کلمات در درجه دوم اهمیت است و از این رو دیگر قالبهای شعری را نفی نمیکند و تنها شرط رسیدن به شعر حکمت را غنیسازی محتوای کلام و جوهره و «آنِ» شعر میداند.
صالحی میگوید کلمه باید در دست شاعر به کیمیا تبدیل شود وگرنه نمیتواند از آستانه زمان عبور کند و دچار فراموشی زودرس خواهد شد. از همنوایی با احمدشاه مسعود و سپس پسرش احمد مسعود در مبارزه با طالبانیسم، تا همدردی با مهاجران رنجور افغانستان که آواره سرزمینهای دورونزدیک شدهاند تا مرثیه بر کشتهشدگان حلبچه و سردشت نمونههای بارزی از عشق این شاعر بزرگ به آزادی و کرامت انسان و درک عمیق درد و رنج آدمی است.صالحی هر بار که مردم ایران برای دستیابی به مردمسالاری یا برقراری عدالت به خیابان آمده و فریاد سردادهاند، دوش به دوش آنان نبض اشعار خود را تندتر کرده و امید را در دل مردم شعلهور نموده و گاه نیز با زبانی برهنهتر بر زورگویان و تمامیتخواهان تاخته است.
اما در ادامه از خشونتورزی زنهار میدهد چرا که میداند خشونت به بازتولید خشونت میانجامد و نتیجه بر وفق مراد مردم نخواهد بود:«ما کبوترزادگان زیتونپرست/قرنهاست کینه خود را/به هفت آب زمزم/و جنگ را/به رویای زندگی شستهایم/مجبورمان نکنید...»یا آنگاه که آوار متروپل بر سر مردم مظلوم آبادان خراب شد، صالحی با واژههای داغ و دردنِشان در پیشانی شعر، کلام خود را میآغازد:«بوی سوختن گوزن» که خود یادآور فاجعه سینما رکس آبادان در هنگام پخش فیلم گوزنهاست. روح حساس شاعر در مواجهه با این فجایع و ناملایمات به درد آمده و طوفان کلمات بر زبان قلمش جاری میشود اما صالحی تنها به ذکر مصیبت و ابراز انتقاد بسنده نمیکند و به ریشه اصلی مشکلات نظر دارد؛ به همین دلیل بعد از آنکه رومینا به دست پدر سنگدل و متعصبش قربانی شد، نه تنها بر خلاف اکثر مردم، پدر را نفرین نکرد بلکه به پدران رومیناها زنهار میدهد:«نفرت نه بر تو/که بر نداشتن/ که شادی را از تو گرفت/تا تو چاقو را/به جای گلوبند/اشتباه بگیری!» او بر غارتگران بیتالمال و موعظهگرانِ بیدرد که مردم را به تحمل فقر تشویق میکنند میتازد:«این لقمههای جوع/ ممکن است روزی گلوگیر حرامتان شود/هی منبرنشینِ گرسنگان!/نصیحت که نان نمیشود!» او با درک درست شرایط، بازهم به ریشه فقر میتازد که همانا فساد گسترده و سازمانیافته و توجیه مزوّرانه زاهدنمایان است. پایهگذار شعر گفتار دلسوزانه هشدار میدهد که شأن آدمی بالاتر از هر چیز است و به جای خشونت، زبان گفتگو را شایسته ارتباط آدمیان میداند:«هیچ موجود زندهای/با تازیانه رام نخواهد شد/چه رسد به سایه آسمان/که آدمیاش مینامند!»صالحی بواسطه این زبان تندوتیز و رسا تحت فشار است، تهدید، بازجویی، وقفه در مجوز چاپ آثار و... اما او بیدی نیست که از این بادها بلرزد: «به او که برای بستن دستهای من میآید/بگو هیچ دستبندی با خود نیاورد/من دستهایم را به کودکان کورهپزخانه قرض دادهام...»
او با ذکاوت یک تهدید را به فرصتی برای بیان دیدگاه خود درباره کودکان کار تبدیل میکند. همچنین صالحی با اشعار خود از فعالان اجتماعی-سیاسی حمایت میکند، چه در زمان بازداشت نرگس محمدی، چه در سوگ آبتین بکتاش، چه برای حمایت از مادران دادخواه. واکنش سریع و شجاعانه او به مرگ دردناک مهسا امینی نشان داد قابلیت آن را دارد که فیالبداهه شعری عمیق برای دردهای بزرگ مردمش خلق کند: «...حالا هر کجا مزار دختری دیدید/مرا نیز همانجا به خاک بسپارید/میخواهم بر زندگان این سرزمین فاتحه بخوانم!»