«ترومای آب» ما را رها نمی‌‌‌کند
محسن خرامین (روزنامه‌‌‌نگار)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2271
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


جلوه‌های صلح، ایثار و وفا در واقعه عاشورا

شهراد شاهرخی طهرانی - هنگامی‌که نام حسین (ع) بر زبان جاری می‌شود، راه و رسم ایثار و عشق و معرفت به ذهن متبادر می‌شود و البته بی‌اختیار مصیبت‌های کربلا و بلاهایی که شقی‌ترین مردم بر سر خاندان پیامبر (ص) آمد در عمق چشمان‌ مجسم می‌شود و البته معرفتی که باید به آن آگاهی یافت؛ لذا وقتی تاریخ آن دوران و آن واقعه دردناک را مرور می‌کنیم به حقیقت خواهیم فهمید که هدف از قیام و در نهایت شهادت حضرت امام حسین (ع) چه بوده است.در واقع نباید فقط ظاهر واقعه آن زمان را نگاه کرد بلکه باید به حقیقت ماجرا و عرفان حسینی معرفت پیدا کرد. حضرت حسین (ع) نمونه بارز عشق و غیرت الهی بود که در مقابل دژخیمان سر خم نکرد و تا آخرین لحظه حیات در مقابل بیداد و نابرابری ایستاد. واقعه عاشورا به بشر آموخت هر جا که ستم رفت نباید تماشاگر بود.وفاداری و عشق در مکتب حسین (ع) یک واقعیت است که در چهره و عملکرد خانواده و یارانش نمود پیدا کرد، کسانی چون عباس بن علی (ع)، حضرت زینب (س) و جوانی چون علی‌اکبر (ع) کسانی که اگرچه نسبت خانوادگی و خونی با امام حسین داشتند، اما او را مولایی می‌دیدند با نشانی از خداوند و سر بر آستان محبت او گذاشتند و جان در راهی که او برگزیده بود. از همین رو تجلی ایثار و عشق را در واقعه عاشورا برعهده‌گرفته و به نمایش گذاشتند.در این واقعه کسانی که البته نسب و نسبت خونی با امام نداشتند، نیز صحنه‌هایی عجیب خلق کردند. «حُر» یکی از کسانی بود که بعدازآن که مقابل حضرت حسین (ع) و یاران با وفایش ایستاد، تلنگری بر وجدانش زده شد و روحش ناآرام گشت و در تلاطمی درونی حقانیت حسین در جانش شعله انداخت و تجلی حقیقت و معرفت در ژرفای قلب او هویدا شد و مجنون‌وار با حال توبه و نیاز برگشت و در مسیر حسین قرار گرفت و در راه او – که همان حقیقت بود - جان‌فشانی کرد. «زیر شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت.»واقعه کربلا در تاریخ اسلام سویه دیگری هم دارد و آن این‌که کسانی در برابر پسر پیامبر قرار گرفتند و در مقابل او شمشیر گشودند که همگی مسلمان، نمازخوان، حافظ و قاری قرآن و مفتی بودند و سؤال بزرگی را در پیش چشم مخاطبان تاریخ قرار دادند که چه شد که مردانی که هفت موضع بدنشان به‌واسطه کثرت عبادت و نماز، پینه‌بسته بود این‌گونه در مقابل منادی حقیقت ایستادند و قتل بهترین بنده از بندگان خدا را رقم زدند و در مقابل، اما جوانی نصرانی که نه قرآن خوانده بود و نه رسم مسلمانی داشت، ندای حسین (ع) در گوش جانش طنین‌انداز شد و جانش را برداشت و به‌سوی میدان بلا روان شد و همه هستی‌اش را در طبق اخلاص نهاد و در میدان نبرد و عشق، جانبازی‌ها نمود جلوه‌ای دیگر از زیبایی حقیقت در واقعه عاشورا شد.آموزه‌های مکتب حسین (ع) بسیار است؛ او اگرچه با جنگی نابرابر مشهور شد، اما نماد صلح و محبت و عشق بود، اما چون پای حق و حق‌طلبی در میان بود و حریف زبان صلح نمی‌دانست، ناچار به زبان شمشیر با آنان سخن گفت؛ مردانی که اگرچه نام خدا لقلقه زبانشان بود، اما شهوت مقام و دنیا آن‌ها را کور کرده بود و زیبایی حق را هرگز در جمال لاهوتی حسین نمی‌دیدند و ظلم و ستم را از حدومرز گذرانده بودند. ناچار باید غیرت حسینی به جوش می‌آمد تا حقیقت عاشورا و حادثه کربلا رقم بخورد. باید این‌گونه می‌شد تا نور از ظلمت و سیاهی گذر کرده و حقیقتِ حق علیه باطل نمایان شود.