محسن بهرامی؛ سازنده سازهای موسیقی ایرانی در گفتوگو با «همدلی»:
سازگر عاشق کم داریم، بیشتر دنبال معیشتاند
همدلی| آرپژ تیموریان| زاده تهران است؛ به سال 1342. محسن بهرامی از 13سالگی به ساخت سازهای تار و سهتار پرداخته و فعالیت در این زمینه را همچنان نیز ادامه میدهد. او نوازندگی تار را نزد استاد جمال سماواتی و نواختن سهتار را نزد استاد مسعود شعاری فراگرفت و برای تکمیل علم موسیقی دروس تئوری را نزد مرحوم علی بیانی آموخت. این هنرمند باسابقه فارغالتحصیل دانشگاه هنر در رشته صنایعدستی است و در همه این سالها، سعی کرده هنر را با علم بهپیش ببرد. با او به گفتوگو نشستم تا برایمان درباره جهانی که در این عرصه با آن سروکار دارد سخن بگوید. در ادامه بخشی از گفتوگوی مفصل «همدلی» با او را میخوانید:
لطفاً در آغاز کمی درباره چگونگی ورود خود به عرصه سازسازی بگویید...
سال شصتوپنج به کلاس موسیقی رفتم و برایم شرایطی پیش آمد که تصمیم گرفتم برای خودم تار بسازم. یک عکس تار از ساختههای یحیی پیدا کردم و چون قبلاً با نجاری آشنا بودم از روی عکس، شروع به ساختن آن کردم. تار ساختهشده را نزد استادم جناب آقای جمال سماواتی بردم و ایشان وقتی ساز را دیدند همان موقع با آقای رامین جزایری تماس گرفتند که نزد ایشان بروم و یک سری اطلاعات درباره اندازهها از ایشان بگیرم. همچنین از تار یحییای که آقای سماواتی داشتند الگوبرداری کردم و ساز دوم را شروع به ساختن کردم که ساز خوشصدایی شد و بعدها باعث معرفی استاد علیزاده و استاد طلوعی گردید.
هر سازندهای یک شیوه ساخت ساز برای خود دارد؛ با این توضیح، شیوه سازسازی شما چگونه است؟
سازسازی در ایران جوان است و اکثر سازندگان به شیوه پیشهوری ساخت ساز را فراگرفتهاند؛ یعنی شاگرد باید نزد استاد برود و در کارگاه او شاگردی کند تا ساخت ساز را یاد بگیرد. من چون از ابتدا خودم شروع به ساخت ساز کردم و وارد هیچ کارگاه سازسازی نشدم تمام شیوهها و تجربیاتم شخصی است و با دیگران تفاوت دارد؛ اما باید گفت هنوز متد کلاسیکی برای ساخت ساز در ایران نداریم.
اگر بخواهیم از استعداد در زمینه هنری همچون سازسازی سخن بگوییم، نگاهتان به این عرصه را برایمان توصیف میکنید؟
از نگاه من مجموعه دقت و خواست در هر کاری را میتوانیم استعداد بنامیم. در سازسازی اگر ما واقعاً بخواهیم این کار را فرابگیریم باید اصول گفتهشده را رعایت کنیم، دقت لازم را داشته باشیم تا اینکه بااستعداد باشیم.
سازنده ساز علاوه بر فنون ساخت ساز و آگاهی به موسیقی باید بهطور عمومی با روانشناسی و جامعهشناسی آشنا باشد که این ساز ساختهشده چه تأثیری در جامعه و افراد آن خواهد گذاشت. از نگاه من سازسازی بعد از ساخت ساز آغاز میشود. اینکه بدانی و بفهمی حالا با این ساز ساختهشده باید چه کرد که بهتر صدا دهد و بهتر تأثیر بگذارد.
به نظر شما، چهکاری باید انجام دهیم تا به استاندارد سازسازی غرب برسیم؟
قبل از خود ساز مسئله، موسیقی است. آیا به نظر شما اکنون موسیقی ما استاندارد موسیقی غرب را دارد؟
خیر؛ ندارد...
تمام استادان ما تعریف شخصی از موسیقی دارند و اگر به آنها بگویید تعریفی جامع از موسیقی ایرانی به ما بدهید کل تعریفها و نظرهایشان باهم متفاوت است. همچنین منتقدان ما هنوز در موسیقی ایرانی دچار بلاتکلیفی هستند و هنوز مثلاً به این جمعبندی نرسیدهاند که آیا مثلاً آقای وزیری به موسیقی ایرانی خدمت کرده یا نکرده؟ آیا ما هنوز باید ساز را به شیوه هنرستان موسیقی کوک کنیم یا به شیوه آقا حسین قلی یا میرزا عبدالله؟ پردهبندی ساز به شیوه قدمایی باشد و یا به شیوه جدیدتر؟ یک سری از سازهای ما در گروه نوازی بسیار خوب صدا میدهند درصورتیکه در ردیف نوازی اصلاً حس و حال خوبی ندارد. مشکل دیگر این است که ما در حال حاضر سازگر عاشق که برای سازگری ساز بسازد کم داریم و همه برای شغل و معیشت به ساز سازی نگاه میکنند. برای اینکه ساخت ساز ارتقاء پیدا کند یک گروه متشکل از نوازنده – منتقد موسیقی – کارشناس موسیقی و سازنده ساز نیاز داریم که نظرات آنها به یک جمعبندی برسد که آیا ساز ساختهشده خوب است یا نه؟ و اشکالاتش کجاست؟ اما ما هنوز به این امکان دست نیافتهایم.
چند سالی که تولید انبوه ساز در ایران زیاد شده؛ مخصوصاً درباره سازهای سهتار و سنتور. آیا فکر میکنید این موضوع صدمهای به سازگری ما وارد میکند؟ همچنین به طبیعت ما لطمه وارد میشود؟
وقتی قیمت ساز بالا رود دیگر بهراحتی در دسترس عموم قرار نمیگیرد و هنرجویی که تازه میخواهد موسیقی را بیاموزد و توان مالی بالایی هم ندارد نمیتواند در شروع کار ساز حرفهای و قیمت بالا تهیه کند درنتیجه ما به یک کار ماشینی ارزان نیاز داریم اما کار ماشینی ارزان استاندارد نه اینکه چون ساز ارزان است از کیفیت کار کم شود. سازندگان ساز تولید انبوه در حال حاضر از کار کم میکنند و سازهایشان استاندارد نیست. در تمام اصناف برای آغاز به کار مجوز لازم است اما در ساز سازی ما این مجوز را نداریم و هرکسی میتواند شروع به ساخت ساز کند. نباید به هرکسی برای هر نوع ساخت و تولیدی هر نوع چوبی فروخته شود؛ یعنی اجازه ندهند کسی که تولید انبوه کار میکند از چوب درجهیک استفاده کند. در اروپا شما به مدرسه ویولن سازی میروید و مثلاً مدرک درجه سه ساخت ویولن را دریافت میکنید وقتی به فروشگاه برای خرید چوب ساز رجوع میکنید طبق درجهبندی مدرک، به شما چوب میفروشند درواقع چوب درجهیک را به سازنده درجه سه نمیدهند.
تعریف شما از صنعت سازسازی چیست؟
صنعت سازسازی یعنی انتخاب درست چوب – برش صحیح چوب – اتصالات خوب – استفاده از چسب مناسب – انتخاب الگوی مناسب
و تزیینات ساز؟
تزیینات جزو صنعت ساز سازی بهحساب نمیآید و جزو شاخه صنایعدستی محسوب میشود.
مبنای ارزشگذاری از نگاه شما چطور باید باشد؟
ما یک ساز دستساز داریم که حتی برشهای آنهم با دست انجام میشود و یک ساز ماشینی که توسط دستگاه و نیروی انسانی ساخته میشود. در همه جای دنیا قیمت ساز دستساز از قیمت ساز ماشینی گرانتر است اما اتفاق تلخی که در ایران میافتد این است که ما ساز ماشینی و نیمه ماشینی را بهجای ساز دستساز میفروشیم که این موضوع باید موردبررسی قرار گیرد. مبنای قیمتگذاری باید بر اساس زمان کار و مهارتی که میگذارید باشد.
به نظر شما، سازنده ساز، باید نواختن آنچه را میسازد، بداند؟
بلد بودن نوازندگی و دانستن موسیقی در سازسازی بسیار اهمیت دارد و در حس و حال ساز ساختهشده تأثیر میگذارد. بهعنوانمثال، مرحوم هاشمی چون در سهتارنوازی تبحر داشت و صدا را میشناخت توانست چنین سهتارهایی را بسازد که در تاریخ سازسازی ما ماندگار شود. اصلاً این مسئله، در دنیا صادق است؛ برای مثال سازندگان ویولن در غرب نوازندگان بسیار خوب ویولن هستند. یکی از اتفاقاتی که در سازهای سازندگانی که ساز نمینوازند، میافتد این است که اگر آنها مثلاً پنج ساز بسازند شما با پنج نوع صدای متفاوت روبهرو هستید، درصورتیکه سازهای ساختهشده توسط سازگران نوازنده از یک نوع صدا برخوردار است. به همین، دلیل موقع شنیدن صدای ساز آنها میتوانید بگویید این صدای سهتار مرحوم هاشمی است و یا این صدای سهتار ساخت مرحوم کمالیان است.