همزمان با روز جهانی منع کار کودکان در گفتوگوی همدلی با «سیدحسن موسوی چلک» مطرح شد:
مسئولین مسائل اجتماعی را رها کردهاند
در آینده باید منتظر مشهودتر شدن حضور کودکان کار در خیابانها باشیمهمدلی| مظاهر گودرزی - کودکان کار سمبل فقر در جامعه هستند، کودکانی که در خیابانها یا در کارگاههای زیر زمینی کار میکنند تا سهمی از آورده اقتصادی خانواده را بهدوش بگیرند. چراغهای قرمز در تقاطع خیابانهای شهر سهم زیادی در درآمد روزانه این بچهها دارند. شاید تنها گروهی هستند که ترافیکهای سنگین برایشان لذتبخش است چراکه میدانند در صف طولانی خودروها شانس دریافت مبلغی از رانندهها مابهازای پاک کردن شیشه ماشین یا فروختن فال و چند شاخه گل بیشتر میشود. آنها در دوگانه کار و درس، یا کار و تفریح، حق انتخاب ندارند، گویی که از همان کودکی کار به سرنوشت آنها گره خورده است.
حالا کار کردن کودکان در خیابان، مترو، کارگاههای بینام ونشان، زبالهگردی تبدیل به نمادی از شهر شده است و هر روز به تعداد آنها افزوده میشود. درچنین بستری نهتنها خبری از حقوق کودکان نیست بلکه آسیبهای زیادی دائم آنها را تهدید میکند. شاید نمونه بارز آن همان ایام هجوم کرونا باشد. درحالیکه روزهای اول شیوع این ویروس مردم شهر بهواسطه ترسی که از بیماری کووید19 داشتند خانهنشینی را ترجیح دادند، این کودکان کار بودند که همچنان پشت چراغهای قرمز و البته اینبار خالی از ترافیک منتظر روزیِ خود بر روی جدولهای خیابان نشستند، خیابان برای کودکانِ رها شده و گاهی تنها، منبعی غنی از آسیبهای احتمالی است که هر لحظه آنها را تهدید میکند. از این منظر هرسال 22خرداد ماه (12ژوئن) روز جهانی منع کار کودکان نامیده شده است تا این گروه از جامعه مورد توجه قرار بگیرند. همزمان با این روز، روزنامه همدلی در گفتوگویی با «سیدحسن موسوی چلک»، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، بهبررسی آسیبها درخصوص کودکان کار و موانع موجود در مسیر کاهش کار کودکان پرداخت. موسویچلک معتقد است تا زمانیکه نظام چند لایه اجتماعی و تجمیع سازمانها و مراکز ارائه دهنده خدمات اجتماعی وجود نداشته باشد، گویی که ما در یک چرخه دائمی از بازتولید آسیبها قرار گرفتهایم. شرح این گفتوگو در ادامه آمده است.
آقای موسوی امروز روز جهانی منع کار برای کودکان است، بهنظر شما کودک کار در هر جامعهای محصول چیست؟
منظور از کار کودک، کاری است که بچهها انجام میدهند و در قبال آن درآمدی کسب میکنند. در دنیا مقاولهنامههای مختلفی درخصوص کار کودکان تصویب شده است، این نشان میدهد که موضوع کار کودک تقریباً یک موضوع جهانشمول است، البته در کشورهای مختلف شدت و ضعف دارد. در ایران هم در قوانین مختلف بهموضوع کار کودک حساسیت نشان داده شده است. قانون کار در کشور خودمان میگوید که کار برای بچههای زیر 15سال ممنوع است و برای بچههای 15تا18سال بهعنوان کار نوجوان با توجه به الزاماتی که وجود دارد بهرسمیت شناخته شده است، الزاماتی درخصوص ساعت کار آنها که باید کمتر باشد و اینکه کار به جسم و روح آنها آسیب نزند. با این وجود مهمترین عامل در افزایش کودکان کار، بهویژه کودکانی که در خیابانها کار میکنند فقر است. هرچه بیشتر بررسی میکنیم بهتاثیرگذاری فقر در ظهور و بروز کودک کار بیشتر پی میبریم. اگر بهشرایط کشور خودمان هم نگاهی داشته باشیم به فقر بهعنوان عامل تعیین کننده در افزایش کودکان کار در خیابان یا کودکانی که در کارگاهها هستند، میرسیم. ما وقتی به کودکان کار در خیابان نگاه میکنیم کودکانی که تنها هستند، متوجه میشویم در کنار فقر یکی دیگر از علل این وضعیت به آسیبپذیری نظام خانواده برمیگردد. حالا این آسیبپذیری بهدلیل اعتیاد، طلاق یا جرایم دیگر است. بنابراین وجه دوم افزایش کودکان کار بعد از فقر به آسیبپذیری خانواده مربوط است. البته ممکن است در خانواده فقر عامل مهمی باشد اما مسائلی دیگری که در درون خانواده است به این شرایط دامن میزند. همچنین ما وقتی نظام تامین اجتماعی کارآمد نداریم که در آن افراد نیازمند بهموقع شناسایی شوند و با دریافت مساعدت اجتماعی نیازمند حمایت اجتماعی طولانیمدت یا میانمدت نباشند افزایش چیزی مانند کودکان کار اتفاق میافتد. وقتی مردم بیمههای اجتماعی کارآمد ندارند که دغدغه نیازهای اولیه خودشان را نداشته باشند وضعیت کودکان کار را در جامعه ما تشدید میکند.
شما درنظر بگیرید وقتی کودکی کار کردن در خیابان را آنهم با شرایط سختی که دارد به مدرسه ترجیح میدهد یعنی خودش حق انتخاب ندارد. بچهها این شرایط سخت را دارند تحمل میکنند و روز جهانی مبارزه با کار کودکان بهانهای است برای مطالبهگری نسبت به حقوق کودکان بهمعنای عام و بهطور خاص کودکان کار، چراکه بحث سلامت کودک مبنا است. این روز جهانی فرصتی است که کارهای انجام شده و کارهایی که باید انجام شود را مرور کنیم.
با این وجود شما فکر میکنید چه کارهایی باید برای کودکان کار انجام شود که یا نیاز به کار نداشته باشند یا در حین کار آسیبهای کمتری تحمل کنند؟
ما نظام چند لایه تامین اجتماعی نداریم. نظام رفاه و تامین اجتماعی در کشور ما ناکارآمد است، چراکه اگر کارآمد بود ما این مقدار مسئله در کشورمان نداشتیم. ما با یک نظام چند لایه اجتماعی میتوانیم یک پایش دقیق نسبت به وضعیت کودکان، وضعیت خانواده و آموزش آنها داشته باشیم بههمین دلیل نظام چند لایه اهمیت ویژهتری را در حمایت از خانوادههایی که بیشتر در معرض فقر هستند دارد. وقتی ما در ایران این موارد را نداریم، پس توقع داریم چه اتفاق عجیبی بیفتند، شما امروز مسئله کرونا و عوارض آن را دیدید، اما در همین دوران همه ما همچنان شاهد بچههای زبالهگرد در خیابان بودیم، مطمئن باشید با وضعیت اقتصادی که ما داریم در کنار نبود یک چشمانداز برای حل این مسائل که بتواند نگرانیها را کم کند در آینده ما باید منتظر مشهودتر شدن حضور کودکان در خیابانها باشیم. البته من همه کودکان کار را آنهایی که در خیابان هستند نمیبینم چراکه بسیاری از آنها در کارگاهها و تفکیک زبالهها کار میکنند که ما اصلاً ارتباطی با آنها نداریم، لذا تقلیل دادن مسئله کودکان کار فقط به کودکان کار در خیابان نادیده گرفتن حقوق شهروندی آنها است که در محیطهای سخت مجبور به کار هستند.
من چندین بار از شما درخصوص اهمیت نظام چند لایه اجتماعی شنیدهام، فکر میکنید موانع اصلی عدم دسترسی به این نظام چیست؟
چند مانع جدی وجود دارد. یک این که خیلی از مدیران ما هنوز به اهمیت حوزه اجتماعی پی نبردند. آخرین اعتراض مردمی همین مسئله گران شدن سوخت بود، بلافاصله فراموش شد. درحالیکه واقعیت این است که تبعات موضوعات اجتماعی بسیار نگرانکننده است اما آقایان هنوز پی به اهمیت این مسئله نبردهاند. دوم اینکه بسیار سادهانگارانه با مسائل اجتماعی برخورد میکنند درحالیکه موضوع اصلاً ساده نیست. شما اگر به کشورهای حوزه اسکاندیناوی بهعنوان کشورهای موفق درخصوص مسائل اجتماعی توجه کنید متوجه میشوید که نظام تامین اجتماعی بسیار کارآمدی دارند. برای اینکه در آن کشورها دسترسی مردم به کالاهای عمومی بهراحتی امکانپذیر است. مثلاً در همین دوران کرونا در کشوری مانند انگلیس اتفاقاتی که در سایر کشورها رخ داد شما زیاد ندیدید چراکه مردم آنجا میدانستند که دولت وظیفه دارد دسترسی آنها را به خدمات مورد نیاز درخصوص کرونا برای همه مردم بدون توجه به پولدار بودن یا نبودن آنها فراهم کند.
اتفاقاً یکی از استادان من مدتی قبل از انگلیس به ایران آمد و من دیداری با او داشتم، موفق شده بود هر دو مرحله واکسن را تزریق کند، نکته اینکه بهعنوان مسافر به انگلیس رفته بود نه اینکه اقامت داشته باشد، اما گفت آنجا تقاضایی برای دریافت واکسن ارسال کرده و مدتی بعد به او اطلاع دادند که میتواند به مرکزی برای دریافت واکسن مراجعه کند، قصدم این است که بگویم این نظام دسترسی میان مردم اطمینان خاطر ایجاد میکند و ما اتفاقاً به ایجاد این اطمینان خاطر نیاز داریم.
بخش دیگر ماجرا درخصوص منابع مالی است. اگرچه دولت ممکن است بگوید من منابع مالی چندانی ندارم، اما اگر ما کمی هوشمند باشیم متوجه میشویم منابع مالی که بعد از اعتراضات و اعتصابات و سایر مسائل اجتماعی صرف میشود خیلی بیشتر از منابعی است که قبل از وقوع حادثهای باید مصرف شود. دلیل این بیتوجهی هم این است که آقایان موضوع را جدی نمیگیرند. یک بخش مهم هم ترس است، ترس از اینکه بخواهند به مسائل اجتماعی ورود پیدا کنند اما نتوانند در ادامه منابع مالی را تهیه کنند. بهنظر من این ترس بزرگترین مانع برای رفتن به سمت نظام چند لایه اجتماعی است.
اگر به بحث کودکان کار برگردیم و قرار باشد همین امروز یک اقدام عاجل و سریع انجام دهیم، چه مواردی را پیشنهاد میکنید، آنچه برای کم کردن سختیهای کودکان کار اولویت دارد، چیست؟
توجه کنید که ما در این خصوص قوانینی داریم. با این وجود چند کار باید انجام شود، اول اینکه باید یک نظام شناسایی سریع برای این کودکان داشته باشیم. دوم انجام حمایتهای لازم از کودکان با توجه به طبقهبندیهایی که تعریف شده است. چراکه این کودکان چند گروه هستند، یا کودک کار نیازمند است که طبق قانون تکلیف این موارد مشخص است طوریکه یا باید زیر نظر بهزیستی باشند یا کمیته امداد. گروه دیگر کودکانی هستند که ممکن است بدون سرپرست یا بدسرپرست باشند، باز هم طبق قانون مسئول و سازمانهای مرتبط برای حمایت از کودکان بد سرپرست و بیسرپرست مشخص است، کودکی ممکن است اعتیاد داشته باشد، یا کودکانی هستند که همه این موارد را دارند، اما قانون تکلیف را برای همه آنها مشخص کرده است، بهتعبیری ما خلأ قانونی نسبت بهحمایت از این کودکان نداریم. بنابراین کار اصلی این است که رئیسجمهور بهعنوان نماینده جمهور مردم بتواند سازمانهای مرتبط را پای کار بیاورد، اما در هیچ دورهای رؤسای جمهورِ ما هیچ اهمیتی به موضوع کودکان ندادند.
چرا همین امروز آییننامه کودکان خیابانی اجرا نمیشود، درحالیکه همه آن زیر نظر دولت است، من به شما جواب میدهم، برای اینکه اصلاً برایشان مهم نیست. نظارت بر محیطهای کار وظیفه دولت است اما آنها دغدغهای درخصوص کودک ندارند. شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی در همین 8سال دوبار بیشتر تشکیل نشده و رئیسجمهور هم یکبار حضور داشتند، درحالیکه چنین شورایی برای پرداختن بههمین موضوعات تشکیل شده است، پس نتیجه و اثر این اقدامات چیست، غیر از این است که بگوییم هیچ، همین دستگاهها باید کارشان را درست انجام بدهند تا نتیجهای حاصل شود.
فکر میکنید چرا دستگاهها کارشان را درست انجام نمیدهند؟
ببینید؛ ناکارآمدی سیستم اجرا سبب میشود که ما شاهد ظهور و بروز پدیدههای این چنینی مانند کودکان کار در جامعه خودمان باشیم. توجه کنید دولت دغدغه منابع دارد، اما فکر میکنم بعد از 42سال نیاز داریم که ساختار اجرایی کشورمان را بازنگری کنیم. اینکه بتوانیم نهادهای عمومی، غیردولتی و دولتی را در یک وزارتخانهای بهنام وزارت امور اجتماعی تجمیع کنیم؛ همه منابع هم در این وزارتخانه وارد شود، مشخص است در پراکندگی منابع شما با هدر رفت منابع مواجه هستید، در چنین وضعیتی ما موازی کاری خواهیم داشت. تا کی میخواهیم بگوییم که نشد این سازمانها را تجمیع کنیم. بعضی از نهادها در یک شرایط زمانی وجودشان نیاز بود اما قرار نیست که ما تا آخر با همین ساختار ادامه بدهیم که ناکارآمد است. یک نفر در این کشور نیست که درخصوص هدر رفت منابع در شرایط موازیکاری صحبت نکرده باشد، پس اگر متوجه مشکل شدهایم عقلای قوم هرکسی که هستند واقعاً بنشینند و تصمیم جدی بگیرند.
منظورتان این است که بهزیستی، کمیته امداد و سایر نهادهای حمایتی با در نظر گرفتن منابع آنها تجمیع شوند؟
بله، همه نهادهایی که در حوزه اجتماعی کار میکنند باید در یک وزارتخانه تجمیع شوند تا منابع ورودی و خروجی این وزارتخانه مشخص شود. الان بنیاد وحدت کار میکند، ستاد احسان و اجرایی این نهاد در حوزه اجتماعی کار میکند، بنیاد علوی دارد کار میکند. اصلاً همه این سازمانها و منابع آنها را باید تجمیع کرد، چرا که میدانیم فقر و مسائل اجتماعی به امنیت گره خورده است، همه این سازمانها و همه این کودکان آسیبپذیر هم که برای ایران هستند، بنابراین از تجمیع نباید ترسید، از حذف فعالیتها، ساختارها و شوراهای موازی ناکارآمد نترسیم.
ممکن است بحث تعارض منافع اجازه ندهد که این سازمانها تجمیع شوند؟
ببینید؛ جراحی خونریزی دارد، شاید خیلیها نخواهند این مسئله را بهواسطه موقعیتهای اداری و سازمانی خودشان قبول کنند، اما ما هم امنیت کشورمان را میخواهیم، ما بهزیستن مردم کشورمان را نیاز داریم، اینها برای ما مهم هستند. هر ساختاری ایجاد میشود باید در نهایت به امنیت و بهزیستی مردم کمک کند، هر قانونی که تصویب میشود باید بتواند به این خواست کمک کند، اما وقتی این اتفاق نیفتد شما چه توقعی میتوانید داشته باشید. مثلاً درخصوص همین مسئله کودکان کار نمیشود مشکلات آنها را به شکل یک جزیره نگاه کنیم. وقتی اقتصاد شما ناکارآمد است، وقتی امنیت شما بهخطر میافتد، وقتی سرمایهگذاری نداشته باشید، مسئله کودکان کار و سایر مسائل مانند این ظهور میکند. ما نیاز به تحول در حوزه سیاستگذاری داریم. بخشی از سیاستگذاری به حوزه اجرا برمیگردد بخشی دیگر مربوط به ساختار و هماهنگی و ارائه خدمات است، اما واقعیت این است که مسئولین این مسائل را رها کردهاند تا وقتی یک اتفاقی بیفتد و سریع جلسه بگذارند. اگر همه ما یک هدف را دنبال میکنیم یعنی کاهش آسیبهای اجتماعی و رسیدگی به سایر مسائل اجتماعی باید دنبال تجمیع سازمانهای پراکنده در یک وزارتخانه و تجمیع منابع آنها باشیم.