مدار بیمدارا!
عباسعلی توتونچی (فعال سیاسی)دفاع فروغی مدیر شبکه سوم سیما از تعطیلی برنامه 90 و حذف عادل فردوسیپور، محبوبترین چهره دو دهه اخیر رسانه ملی با واکنشهای متفاوت و زیادی در سطح افکار عمومی و فضای رسانهها مواجه شد. فروغی در دفاع از تعطیلی برنامه90 مدعی شد عادل فردوسیپور مجری این برنامه از مدار خارج شده بود و امکان داشت الگویی برای سایر برنامهها و مجریان باشد و صداوسیما را به مرز نابودی بکشاند!>
به واقع مدیر شبکه سوم اعترافی تلخ به آن چه که در این سالها دلسوزان کشور به رسانه ملی نقد میکردند، داشت. به باور بسیاری از کارشناسان و نخبگان کشور، رسانه ملی به ویژه در دو دهه اخیر نه یک رسانه ملی بلکه به ابزاری برای یک جریان و تفکر خاص در کشور تبدیل شده است. این رسانه با ردیف بودجه هنگفت خود و دریافت بودجه سنگین از بیتالمال، نه تنها به هیچ نهاد و دستگاهی پاسخگو نیست، بلکه مروری بر عملکرد این رسانه نشان میدهد که به شدت با جریانها، برنامهها و چهرههایی که مقبولیت مردمی دارند در تضاد است و در تداوم این سیاست اشتباه نیز نگرش و دیدگاه مردم برایشان هیچ اهمیتی ندارد. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که به رغم رشد چشمگیر فضای مجازی، هنوز هم صداوسیما به دلیل سهلالوصول بودن و نگاه سنتی مردم نقش و جایگاه ویژهای در اقشار مختلف دارد و ای کاش مسئولان رسانه ملی قدر این ظرفیت عظیم و گرانبها را میدانستند و با تصمیمات یک سویه و مغرضانه خود اعتبار و جایگاه رسانه ملی را کاهش نمیدادند، تردیدی نیست نارضایتی مردم از رسانه ملی منجر به مراجعه آنان به رسانههای سیاه معاند است که تبعات ناگوار آن بر دلسوزان کشور پوشیده نیست.
رسانه ملی آن چنان که از نامش پیداست، متعلق به مردم است، البته بدیهی است سیاستها و خط قرمزهای آن در مقایسه با سایر رسانههای غیررسمی پررنگتر و تنگتر باشد، اما اینکه مدار صداوسیما را به قدری تنگ و کوتاه کنیم که افرادی چون عادل فردوسیپور، که وطندوستی او در این سالها بر همگان ثابت شده، نیز در این مدار نگنجد، یعنی آدرس را اشتباه رفتهاند! امروزه تعدد برنامهها و شخصیتهای تکراری در حمایت از یک جریان خاص و تخریب یک جریان دیگر به قدری مشمئزکننده است که برای مخاطبانی که اندک آگاهی و شناختی از فضای رسانهای دارند، توهین به شمار میآید، به عنوان نمونه اگر در سایر رسانهها مراد از مناظره، بحث و گفتوگوی دو فرد به نمایندگی از دو تفکر مخالف است، مناظره در رسانه ملی این روزها مترادف با حضور همزمان دو فرد همفکر برای گفتوگو و تایید یک نکته خاص است، به طور مثال برای تخریب برجام یک نماینده مجلس ضدبرجام با یک فعال رسانه ضدبرجام در یک برنامه تلویزیونی مرزهای مناظرههای تلویزیونی را درمینوردند! آری، اشاره مدیر شبکه 3 اشارهای صحیح، اما تلخی است، مدار رسانه ملی در این سالها در حال تنگترشدن، بستهتر شدن و باریکتر شدن است، امروز از رسانه ملی به جز صدای یک اقلیت خاص و تمامیتخواه صدای دیگری شنیده نمیشود. تکصدایی مهمترین ویژگی امروز مداری است که مدیران رسانه ملی برای آن ترسیم کردهاند و در این میان اثری از مدارا و تساهل دیده نمیشود. مدیران رسانه ملی اگر دلسوز کشور هستند، مردم را ولینعمت میدانند و رسانه ملی را متعلق به مردم میدانند مدار مدارا را در رسانه ملی اعمال کنند، در این صورت رسانه ملی پاتوق چهرههای مردمی و محبوبی چون فردوسیپور، استاد شجریان و سایر چهرههای پرشمار ممنوعالتصویری میشود که با حضورشان، مخاطبان نیازی به مراجعه به رسانههای معاند و بیگانه نخواهند داشت.
به واقع مدیر شبکه سوم اعترافی تلخ به آن چه که در این سالها دلسوزان کشور به رسانه ملی نقد میکردند، داشت. به باور بسیاری از کارشناسان و نخبگان کشور، رسانه ملی به ویژه در دو دهه اخیر نه یک رسانه ملی بلکه به ابزاری برای یک جریان و تفکر خاص در کشور تبدیل شده است. این رسانه با ردیف بودجه هنگفت خود و دریافت بودجه سنگین از بیتالمال، نه تنها به هیچ نهاد و دستگاهی پاسخگو نیست، بلکه مروری بر عملکرد این رسانه نشان میدهد که به شدت با جریانها، برنامهها و چهرههایی که مقبولیت مردمی دارند در تضاد است و در تداوم این سیاست اشتباه نیز نگرش و دیدگاه مردم برایشان هیچ اهمیتی ندارد. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که به رغم رشد چشمگیر فضای مجازی، هنوز هم صداوسیما به دلیل سهلالوصول بودن و نگاه سنتی مردم نقش و جایگاه ویژهای در اقشار مختلف دارد و ای کاش مسئولان رسانه ملی قدر این ظرفیت عظیم و گرانبها را میدانستند و با تصمیمات یک سویه و مغرضانه خود اعتبار و جایگاه رسانه ملی را کاهش نمیدادند، تردیدی نیست نارضایتی مردم از رسانه ملی منجر به مراجعه آنان به رسانههای سیاه معاند است که تبعات ناگوار آن بر دلسوزان کشور پوشیده نیست.
رسانه ملی آن چنان که از نامش پیداست، متعلق به مردم است، البته بدیهی است سیاستها و خط قرمزهای آن در مقایسه با سایر رسانههای غیررسمی پررنگتر و تنگتر باشد، اما اینکه مدار صداوسیما را به قدری تنگ و کوتاه کنیم که افرادی چون عادل فردوسیپور، که وطندوستی او در این سالها بر همگان ثابت شده، نیز در این مدار نگنجد، یعنی آدرس را اشتباه رفتهاند! امروزه تعدد برنامهها و شخصیتهای تکراری در حمایت از یک جریان خاص و تخریب یک جریان دیگر به قدری مشمئزکننده است که برای مخاطبانی که اندک آگاهی و شناختی از فضای رسانهای دارند، توهین به شمار میآید، به عنوان نمونه اگر در سایر رسانهها مراد از مناظره، بحث و گفتوگوی دو فرد به نمایندگی از دو تفکر مخالف است، مناظره در رسانه ملی این روزها مترادف با حضور همزمان دو فرد همفکر برای گفتوگو و تایید یک نکته خاص است، به طور مثال برای تخریب برجام یک نماینده مجلس ضدبرجام با یک فعال رسانه ضدبرجام در یک برنامه تلویزیونی مرزهای مناظرههای تلویزیونی را درمینوردند! آری، اشاره مدیر شبکه 3 اشارهای صحیح، اما تلخی است، مدار رسانه ملی در این سالها در حال تنگترشدن، بستهتر شدن و باریکتر شدن است، امروز از رسانه ملی به جز صدای یک اقلیت خاص و تمامیتخواه صدای دیگری شنیده نمیشود. تکصدایی مهمترین ویژگی امروز مداری است که مدیران رسانه ملی برای آن ترسیم کردهاند و در این میان اثری از مدارا و تساهل دیده نمیشود. مدیران رسانه ملی اگر دلسوز کشور هستند، مردم را ولینعمت میدانند و رسانه ملی را متعلق به مردم میدانند مدار مدارا را در رسانه ملی اعمال کنند، در این صورت رسانه ملی پاتوق چهرههای مردمی و محبوبی چون فردوسیپور، استاد شجریان و سایر چهرههای پرشمار ممنوعالتصویری میشود که با حضورشان، مخاطبان نیازی به مراجعه به رسانههای معاند و بیگانه نخواهند داشت.