عالم عوامفریبی
آرش رازانی (روزنامهنگار)چنانکه هر میوهای محصول فصلی است و ثمره درختی، پدیدههای سیاسی و اجتماعی هم هر کدام نتیجه ناگزیر دورهای از تحولات سیاسی و تغییرات اجتماعی هستند. برآمدن پوپولیستها یا به عبارتی که بیشتر میپسندم«عوامفریبان»؛ در ادوار خاصی از حیات سیاسی و اجتماعی یک ملت قابل پیشبینی است. شرایطی که غالبا دربرگیرنده جامعه ضعیف، اقتصاد ورشکسته، آینده غیرقابل پیشبینی و حاکمیت گرفتار و ناکارآمد است.
غیر از موارد فوق، تحولاتی که جامعه را به این نقطه میرساند نیز واجد اهمیت هستند. هنگامی که تاثیر و تأثر عوامل ایجادکننده قدرت و ثروت عمومی به جای همراستایی در جهت منافع و مصالح جمع، صرف نزاع و درگیری و برتریجویی میشوند این توان ملی است که هر روز فروکاسته میشود و گروههای مختلفی از جامعه برای حفظ منافع فردی یا گروهی خود به منافع دیگران دستاندازی میکنند. در این شرایط، به صورت ناخودآگاه اذهان عمومی حاکمیت ایدهآل را در مدل لویاتان توماس هابز متصور میشود.
هابز در لویاتان میگوید: «هدف، غایت یا خواست نهایی آدمیان(که طبعا دوستدار آزادی و تسلط بر دیگراناند) از ایجاد محدودیت بر خودشان(که همان زندگی کردن درون دولت است)، دوراندیشی در باره حفظ و حراست خویشتن و تبع آن تأمین زندگی رضایتبخشتری است. یعنی اینکه هدف آنها رهانیدن خویشتن از همان وضعیت جنگی محنتباری است که پیامد ضروری امیال طبیعی آدمیان است؛ در زمانی که قدرتی مشخص و مشهود وجود نداشته باشد تا ایشان را در حال ترس و بیم نگه دارد و به موجب ترس از مجازات، نسبت به اجرای پیمانهای خویش و قوانین طبیعی ملزم و متعهد کند.»*
به این ترتیب، اذهان مردم در این شرایط چشم انتظار ظهور قدرت برتری است که به اعجاز اژدهای نهفته در چوبدستش، افسون همه مارهایی را که به جان مردمان افتادهاند، باطل و روزگار را خوش کند. این انتظار نامعقول و ناممکن، برآمده از همه بنبستهایی است که پیشروی راههای ممکن دیده میشود. راههای معقول و ممکن به بنبست ختم میشوند چون همانگونه که گفته شد تنازع منافع باعث شده است که هر دستهای راه را بر توفیق دسته دیگر ببندد و هیچ کدام از راهها متضمن صلاح عمومی نیستند. حل این ماجرا اما نه به اعجاز، که به هم راستا شدن دستههای صاحب قدرت و ثروت در راستای منافع عمومی ممکن میشود.
غیر از موارد فوق، تحولاتی که جامعه را به این نقطه میرساند نیز واجد اهمیت هستند. هنگامی که تاثیر و تأثر عوامل ایجادکننده قدرت و ثروت عمومی به جای همراستایی در جهت منافع و مصالح جمع، صرف نزاع و درگیری و برتریجویی میشوند این توان ملی است که هر روز فروکاسته میشود و گروههای مختلفی از جامعه برای حفظ منافع فردی یا گروهی خود به منافع دیگران دستاندازی میکنند. در این شرایط، به صورت ناخودآگاه اذهان عمومی حاکمیت ایدهآل را در مدل لویاتان توماس هابز متصور میشود.
هابز در لویاتان میگوید: «هدف، غایت یا خواست نهایی آدمیان(که طبعا دوستدار آزادی و تسلط بر دیگراناند) از ایجاد محدودیت بر خودشان(که همان زندگی کردن درون دولت است)، دوراندیشی در باره حفظ و حراست خویشتن و تبع آن تأمین زندگی رضایتبخشتری است. یعنی اینکه هدف آنها رهانیدن خویشتن از همان وضعیت جنگی محنتباری است که پیامد ضروری امیال طبیعی آدمیان است؛ در زمانی که قدرتی مشخص و مشهود وجود نداشته باشد تا ایشان را در حال ترس و بیم نگه دارد و به موجب ترس از مجازات، نسبت به اجرای پیمانهای خویش و قوانین طبیعی ملزم و متعهد کند.»*
به این ترتیب، اذهان مردم در این شرایط چشم انتظار ظهور قدرت برتری است که به اعجاز اژدهای نهفته در چوبدستش، افسون همه مارهایی را که به جان مردمان افتادهاند، باطل و روزگار را خوش کند. این انتظار نامعقول و ناممکن، برآمده از همه بنبستهایی است که پیشروی راههای ممکن دیده میشود. راههای معقول و ممکن به بنبست ختم میشوند چون همانگونه که گفته شد تنازع منافع باعث شده است که هر دستهای راه را بر توفیق دسته دیگر ببندد و هیچ کدام از راهها متضمن صلاح عمومی نیستند. حل این ماجرا اما نه به اعجاز، که به هم راستا شدن دستههای صاحب قدرت و ثروت در راستای منافع عمومی ممکن میشود.