این شعر زمان است که من ساختهام
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)نیما از آن نوع شاعرانی است که اگر زندگی به او رخصت بیشتر میداد، کارهای مدرنتری میساخت. او مرگ ندارد. خیلیها در اوان جوانی مردند، ولی او بعد از مثنوی «قصه رنگپریده، خون سرد»، «افسانه» را ساخت. شعر افسانه استارتی برای شعر معاصر ایران بود. حال و هوا، زبان و بیان و فضای دراماتیک و گفتوگوهایش و حتی وزنش کمسابقه بود. در این شعر که بخش عظیمی از آن رمانتیسم است، جلوههایی از رئالیسم و سمبولیسم هم دیده میشود. یک شاعر بیستوهفتساله یکدفعه در پوستین حافظ میافتد و میگوید: «حافظا! این چه کید و دروغی است/کز زبان می و جام و ساقی است...» او به یک شقه از شعر حافظ هجوم میبرد، ولی شقه دیگر را تقویت میکند: «کس نچیند گلی که نبوید/عشق بی حظ و حاصل خیالی است...» نیما پس از مدتی از این فضا فاصله میگیرد و شعرهای رئالیسم سمبولیسم میگوید: مثل «مرغ آمین»، «ققنوس»، «غراب»، «پادشاه فتح»، «کک کی»، «آقا توکا»، «مرغ غم»، «خروس میخواند»، «مرغ شباویز»، «داروگ» و...که همه این عنوانها میتواند نماد یا سمبلی از خود شاعر باشد. نیما یک شاعر مسئول و متعهد است. دلهرههای او را در شعرهای بالایی میتوانید بهوضوح مشاهده کنید
شاخصهای زبانی نیما:
نرم شعر نیمایی گاه بههنجار و گاه هنجارگریز است. او از سبک خراسانی بسیار وام گرفته. به جهت اینکه این سبک از واژههای رئال بیشتر وام میگیرد: مثل «ی» ساکن: «درهی سرد، سایهی سقف». ماضی نقلی نشابوری، مثل «شنیدستم، دیدستم». تقدیم فعل معین بر اصلی: «خاست خواهند». آوردن ضمیرهای رقصان: «با تنش گرم بیابان دراز». کاربرد تر تفضیل: «در نشستهتر». «هنگام» بهجای «هنگامیکه»: «هنگام که گریه میدهد ساز». کاربرد ترکیبهای وصفی و اضافی خلاف قاعده مرسوم: «تابناک من، من لبخند، صبح سراسیمه، تکه مهتاب، ساکت دریا، غبار اندوده اندیشههای من ملالانگیز، روزان شکسته، چراغ شکفته»، صفات و اسمهای مرکب و مشتق مرکب: «صفابخشان، بدانگیزان، بیهده نال، پای تا سر شکمان، هرزه درا، تاریک سرشت، دل نهاده دل به دو جابان»، تشخیصهای نیمایی: «در تمام طول شب کاین سالخورده انبوه دندانهاش میریزد، بام تن بشسته به قیر، جاده خاموش است، کوهها غمناکاند، هست شب یکشب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است»، رای فک یا قلب: «آدمی را دشمن دیرین، جهان را خورد یکسر»، استفاده از «نه» قید نفی: «جایی که نه گیاه در آنجاست»، کاربرد افعال و مصادر غریب: «خواب شکستن گرم در استادن هوا»، فاصله انداختن میان صفت و موصوف: «چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی»، تقدم صفت بر اسم: «در عمیق بحر»، آوردن به با صفت: «خوابآلوده به چشمان خسته»، آوردن زبان آرگو (عامیانه) با آرکاییک (کهن) اوزان شعرهای موفق: «قفنوس»: وزن: «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن»، «آی آدمها»: «فاعلاتن»، «داستانی نه تازه»: «فعلاتن مفاعلن فعلن»، «پادشاه فتح»: «فاعلاتن»، «مهتاب»: «فعلاتن فع لن»، «اجاق سرد»: «فاعلاتن»، «هنگام که گریه میدهد ساز»: «مفعول مفاعلن فعولن»، «تا صبح دمان»: «مفعول مفاعلن فعولن». «در شب سرد زمستانی»: «فاعلاتن». «مرغ آمین»: «فاعلاتن». «داروگ»: «فاعلاتن». «خانهام ابری است: «فاعلاتن»... «ری را»: «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن.» «هست شبم: «فاعلاتن و فعلاتن». برف»: «فعلاتن مصراع اول فاعلاتن مفعولن فعلان». «ترا من چشم در راهم»: «مفاعلن مفاعیلن». فروغ، شاملو، سپهری و رحمانی در این وزن خدشههایی وارد کردند، گاهی در اوزان مختلفالارکان یکی از ارکان را تکرار میکنند: «و در شقیقههای منقلبش آن هجای خونین را» «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن». «و آن تشنج آن تشنج مرگ آلود» «مفعول فاعلات مفا». (فروغ)
فروغ گاهی تا بیوزنی پیش میرود. شاملو در شعر «در فکر آن کلاغم در درههای یوش» که دربحر مضارع آورده به هجای کوتاه شروع کرده: «هنوزدر فکر آن کلاغم در درههای یوش» سپهری دو هجای کوتاه در آغاز مصراع آورده مفعولن را فعلاتن کرده، این تسامحات در عروض سنتی نیست: «ابری نیست/بادی نیست/مینشینم لب حوض» رحمانی در کتاب حریق باد، ریل عوض میکند در وزن.
شاخصهای زبانی نیما:
نرم شعر نیمایی گاه بههنجار و گاه هنجارگریز است. او از سبک خراسانی بسیار وام گرفته. به جهت اینکه این سبک از واژههای رئال بیشتر وام میگیرد: مثل «ی» ساکن: «درهی سرد، سایهی سقف». ماضی نقلی نشابوری، مثل «شنیدستم، دیدستم». تقدیم فعل معین بر اصلی: «خاست خواهند». آوردن ضمیرهای رقصان: «با تنش گرم بیابان دراز». کاربرد تر تفضیل: «در نشستهتر». «هنگام» بهجای «هنگامیکه»: «هنگام که گریه میدهد ساز». کاربرد ترکیبهای وصفی و اضافی خلاف قاعده مرسوم: «تابناک من، من لبخند، صبح سراسیمه، تکه مهتاب، ساکت دریا، غبار اندوده اندیشههای من ملالانگیز، روزان شکسته، چراغ شکفته»، صفات و اسمهای مرکب و مشتق مرکب: «صفابخشان، بدانگیزان، بیهده نال، پای تا سر شکمان، هرزه درا، تاریک سرشت، دل نهاده دل به دو جابان»، تشخیصهای نیمایی: «در تمام طول شب کاین سالخورده انبوه دندانهاش میریزد، بام تن بشسته به قیر، جاده خاموش است، کوهها غمناکاند، هست شب یکشب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است»، رای فک یا قلب: «آدمی را دشمن دیرین، جهان را خورد یکسر»، استفاده از «نه» قید نفی: «جایی که نه گیاه در آنجاست»، کاربرد افعال و مصادر غریب: «خواب شکستن گرم در استادن هوا»، فاصله انداختن میان صفت و موصوف: «چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی»، تقدم صفت بر اسم: «در عمیق بحر»، آوردن به با صفت: «خوابآلوده به چشمان خسته»، آوردن زبان آرگو (عامیانه) با آرکاییک (کهن) اوزان شعرهای موفق: «قفنوس»: وزن: «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن»، «آی آدمها»: «فاعلاتن»، «داستانی نه تازه»: «فعلاتن مفاعلن فعلن»، «پادشاه فتح»: «فاعلاتن»، «مهتاب»: «فعلاتن فع لن»، «اجاق سرد»: «فاعلاتن»، «هنگام که گریه میدهد ساز»: «مفعول مفاعلن فعولن»، «تا صبح دمان»: «مفعول مفاعلن فعولن». «در شب سرد زمستانی»: «فاعلاتن». «مرغ آمین»: «فاعلاتن». «داروگ»: «فاعلاتن». «خانهام ابری است: «فاعلاتن»... «ری را»: «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن.» «هست شبم: «فاعلاتن و فعلاتن». برف»: «فعلاتن مصراع اول فاعلاتن مفعولن فعلان». «ترا من چشم در راهم»: «مفاعلن مفاعیلن». فروغ، شاملو، سپهری و رحمانی در این وزن خدشههایی وارد کردند، گاهی در اوزان مختلفالارکان یکی از ارکان را تکرار میکنند: «و در شقیقههای منقلبش آن هجای خونین را» «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن». «و آن تشنج آن تشنج مرگ آلود» «مفعول فاعلات مفا». (فروغ)
فروغ گاهی تا بیوزنی پیش میرود. شاملو در شعر «در فکر آن کلاغم در درههای یوش» که دربحر مضارع آورده به هجای کوتاه شروع کرده: «هنوزدر فکر آن کلاغم در درههای یوش» سپهری دو هجای کوتاه در آغاز مصراع آورده مفعولن را فعلاتن کرده، این تسامحات در عروض سنتی نیست: «ابری نیست/بادی نیست/مینشینم لب حوض» رحمانی در کتاب حریق باد، ریل عوض میکند در وزن.