دفاع از ایران؛ به نام یا به ننگ!
- شناسه خبر: 2598
- منبع: فضلالله یاری
- بازدید : 64
- نویسنده: فاطمه فاضلی

همدلی| فضلالله یاری: در کنار اخبار و تحلیلهای مربوط به جنگ ایران واسرائیل، در میان فعالان سیاسی، رسانهای و شبکههای مجازی ایرانی نیز درگیری بزرگی در جریان است. یک طرف گروهی ایستادهاند که از هرگونه حمله به ایران و زیرساختهایش با توجیه امکان و احتمال سقوط جمهوری اسلامی حمایت میکنند و معمولا از وارد شدن خسارات به منافع ایران و کشته شدن نظامیان و دانشمندان هستهای و حمله به صداوسیما، ابراز خوشحالی میکنند. این گروه که عمدتا حول محور رضا پهلوی فرزند محمدرضا پهلوی؛ شاه مخلوع ایران جمع شدهاند، با شدت و حِدت به مخالفان ایده مرکزیشان که «سقوط جمهوری اسلامی به هر بهایی» است، حمله و فحاشی میکنند. در این میان برایشان هیچ اهمیتی ندارد که کودکان و زنانی کشته شوند که ممکن است همراهی و تناسبی هم با منویات جمهوری اسلامی نداشته باشند. هیچ مهم نیست زیرساختهای کشور که برای نسلهای بعدی نیز باید بمانند، در حملات دشمن نابود شوند. این البته پیرو تحرکات و مواضع رهبر سیاسی این گروه یعنی رضا پهلوی است که تعجب بسیاری از ناظران خارجی را نیز برانگیخته است، به گونهای که برخی از خبرنگاران خارجی با ناباوری از او سوال میکنند که آیا او واقعا موافق حمله نظامی به کشورش است؟ و انتظار پاسخی منفی از او دارند، اما پاسخ او به شکل ناامیدکنندهای مثبت است.
از این رو او توانسته است بحثی را میان فعالان سیاسی و رسانهای در داخل و خارج کشور مطرح کند که آیا در برابر حمله متجاوز به خاک به صرف احتمال سرنگونی جمهوری اسلامی باید سکوت یا همراهی کرد؛ یا نه خاک و میهن و ایران، مفهومی بالاتر از همه محاسبات و معادلات مطرح شده است؛ میهنی که هم مردم در آن ساکناند و هم منافع ملی ایرانیان در آن مستقر است. این بحث البته در این روزها به دوگانهای تبدیل شده که بخشهایی از افکار عمومی را به خود مشغول کرده و البته تضادها و مخالفتهای شدیدی را نیز شکل داده است.
از مصطفی تاجزاده تا پرستو فروهر
در مقابل گروهی به شدت به محکومیت حمله اسرائیل پرداختهاند و معتقدند که این کشور با کارنامه سیاهش در آدمکشی، کودککشی، تجاوز و اشغال، هدفش تنها سرنگونی جمهوری اسلامی نیست، بلکه با یک ایران مستقل و آزاد که در آن کودککشی محکوم میشود، نیز مشکل دارد و موقعیت او در خاورمیانه هیچ گاه یک ایران قدرتمند با هر نوع حکومتی را تحمل نخواهد کرد. این گروه معتقدند که صرفنظر از هرگونه مخالفت با حکومت مستقر در ایران، باید اکنون پشت ایران ایستاد. این افراد به برخی از حمایتهای این روزها استناد می کنند. یکی نامه مصطفی تاجزاده زندانی سیاسی است که مرزهایش با جمهوری اسلامی مشخص است. او از زندان اوین نامهای نوشته و ضمن تاکید بر انتقاداتش از نحوه اداره کشور به بخشی از این وضعیت دوگانه اشاره کرد و نوشت: «میدانم که قشرهایی از مردم، از حملات مزبور خوشنودند؛ چراکه آن را تنها راه تغییر حکومت … میبیند. اما حتی به فرض آنکه جنگ به چنین نتیجهای منجر شود، ایرانی ویران به جایخواهد ماند که در آن، به احتمال بسیار زیاد، بیدولتی و هرجومرج حرف اول را خواهد زد، اگر کشور چند پاره نشود.»
او اما با زبانی صریحتر این موضع را زیر سوال برد و نوشت: «حمایت از تجاوز ارتش بیگانه، آن هم به دستور کسی که دیوان بینالمللی لاهه او را به جنایت جنگی متهم کرده، به نظر من، فاقد توجیه سیاسی و اخلاقیاست و در ایران پسامشروطه سابقه ندارد. حساب خوشحالی و حتیسکوت جداست.»
در میان چهرههای مشهور دیگری که به اندازه کافی برای مخالفت با جمهوری اسلامی انگیزه دارند، موضع پرستو فروهر نیز در راستای دفاع از ایران ابراز شد. دختر پروانه و داریوش فروهر که نزدیک به سه دهه است که به نوشته خودش «دادخواه» مرگ فجیع پدر و مادرش به دست ماموران وزارت اطلاعات است، نیز در مطلبی به این موضوع اشاره کرد و نوشت: «به عنوان کسی که سالهاست تلاشهای مدنی خود را با دادخواهی تعریف کرده است بر خود لازم میبینم که ابراز تأسف عمیقی بکنم از این که میبینماین روزها واژه ی «دادخواهی» به بمب و موشک و پهپاد سنجاق میشود.»
او ادامه داد: «دادخواهی تلاشی است اخلاقی و انسانی و مردمی برایپاسخگو کردن ساختار قدرت برای شکستن چرخه باطل خشونت و توانمند کردن جامعه در برابر سرکوب دادخواهی تنیده در جنبش مردم است برایبازپس گیری کرامت و ،آزادی نه همصدا با بمبهایی که بر شهر و دیارمردم فرومی بارند. ارضای حس انتقام را با دادخواهی یکی نگیریم.»
بخشی از چهرههای ایرانی مخالف نظام که از سوی رسانههای مختلف طرف گفتوگو بودند، نیز بر محکومیت حملات اسرائیل به مردم بیگناه و زیرساختهای اقتصادی کشور اصرار کردند که متن و تصویر مواضعشان در تیراژ بسیار بالا در فضای مجازی و رسانه ای منتشر شده است.
تنها ایرانیان فعال در فضای سیاسی و رسانهای به این موضع نپرداختند. فضای مجازی نیز پر است از موضعگیری برخی از افراد خارجی که فارغ از حب و بغض نسبت به دو طرف این منازعه، تجاوز وحشیانه اسرائیل به ایران را محکوم کردند و البته موضع خود را به آن بخش از ایرانیان مدافع حمله به کشور نیز گوشزد میکردند.
ایرانخواهی به شیوه وزیر دفاع پاکستان
در این میان در روزهای گذشته یک چهره رسمی یک کشور خارجی به صورتی بیسابقه در این زمینه به فعالیت پرداخته است. «خواجه محمد آصف» وزیر دفاع پاکستان در روزهای گذشته یکی از حامیان مردم ایران در فضای مجازی بود. او اگرچه در مقام رسمی یک کشور دوست و برادر با ایران،نهایت همراهی را دارد، اما به صورتی کاملا شخصی نیز در کنار مردم جنگزده ایران ایستاده است. صفحه او در شبکه ایکس یا همان توییترسابق پر است از حمایتهایش از مردم ایران و البته مخالفت با اسرائیل. پستها و بازنشر پستهایی در همدلی با وضعیت این روزهای مردم ایران از جمله فعالیت او در این فضاست. او به شکلی تخصصی نیزوارد این حوزه شده و در کنار بخشی از دلسوزان ایران، به انتقاد آنهم از نوع شدید آن از رضا پهلوی پرداخته است؛ شاهزادهای که این روزها همه چشم امیدش به موشکهایی است که از اسرائیل به سمت ایران روانهاند و بین سرداران سپاه و کودکان خردسال فرقی نمیگذارند.
خواجه محمد آصف با بازنشر پستی که یک مصاحبه با پهلوی را نشر داده و او در آن میگوید «مردم ایران اکنون انگیزه و انرژی سرنگون رژیم اسلامی را دارند»، به شدت به او تاخته است. او با لحنی تند همراه با کلمات غیرمتعارف از رضا پهلوی میخواهد که اگر شجاعت دارد در داخل ایران، نقش رهبر را برعهده بگیرد. خواجه محمد آصف در اقدامی دیگر با بازنشر توییت «تریتا پارسی» که رضا پهلوی را به خیانت متهم کرده، درباره فرزند پهلوی نوشت: «تاسفبار، چاپلوسی صهیونیستها...» وزیردفاع پاکستان شهادت هموطنان ما طی حملات اسرائیل در تهران را نیزبه دقت پیگیری میکند و پستی را بازنشر کرده که به شهادت «تارا حاجیمیری» دختر ۸ ساله ایرانی پرداخته است.او هر پستی که در دفاع از ایران بییند، نیز بازنشر میکند. صفحه او در شبکه ایکس پر است از توجهش به مساله امروز ایران.
نگاهی به وضعیت سیاسی او نشان میدهد که از اعضای حزب مسلم لیگ از نزدیکان نواز شریف است که در چندین دوره وزارتخانههای متعددی را در اختیار داشته و اکنون وزیر دفاع پاکستان است. او او متولد شهری است که ۱۴۸ سال پیش اقبال لاهوری در آن بهدنیا آمد؛ عجیب نیست که نگاه محبتآمیزش به ایرانیان را از اقبال گرفته باشد که حدود یک قرن پیشنیز چشم نگرانش را به جوانان عجم دوخته و برایشان سرودهبود: «چونچراغ لاله سوزم در خیابان شما/ ای جوانان عجم! جان من و جان شما.»
دفاع از ایران با نام و ننگ؟!
در روزهای گذشته بحثی درباره لزوم دفاع از ایران در فضای رسانه شکل گرفت با این کلیدواژهها که «دفاع از ایران؛ چه به نام و چه به ننگ.» این موضوع با اشاره به سخنی از قائم مقام فراهانی؛ سیاستمدار، ادیب،شاعر عصر قاجار و صدراعظم ایران از ۱۲۱۳ تا ۱۲۱۴ خورشیدی در زمان محمدشاه مطرح شد. او که پیش از صدراعظمی محمدشاه، پیشکار و مشاور عباس میرزا ولیعهد بالیاقت قاجار بود، ظاهرا جملهای دارد که با اشاره به یک سخن مشهور ماکیاولی می گوید باید به هرشکلی از کشور دفاع کرد، یا به نام یا به ننگ.
سیدجواد طباطبایی درباره او مینویسد: «وی میگوید پس از کشور بایددفاع کرد همانطور که ماکیاولی میگوید؛ به نام یا به ننگ باید از کشور دفاع کرد.»
طباطبایی به تلاشهای قائممقام فراهانی برای نحوه برخورد با قدرتهای خارجی که قصد تضعیف و تصرف ایران را دارند، مینویسد: «در نامههایمتعدد که مینویسد و وقتی که کسانی را برای مذاکره به روسیه میفرستد در آنجا رهنمودهای بسیار مهمی را عرضه می کند. اولاً کسانی را که انتخاب میکند به آنها میگوید که تو الان نماینده مصلحت این کشوری و باید این را بدانی که باید از منافع ملی به هر نحوی دفاع کنی.» او ادامه داد: «مینویسد شما نماینده ما هستید که از منافع ما دفاع کنید. اما اگر دیدید که نمیتوانید بگویید که ما اختیار نداریم و به نوعی از زیر بار نوشتن عهدنامه فرار کنید. در جریان نوشتن عهدنامه محمد صادق وقایعنگار میگوید اگر دیدید که کار پیش نمیرود و منافع ما را تأمین نمیکند و ناچارید که آن عهدنامه را بنویسید میگوید؛ به زور میرزایی جملات دوپهلو بنویسید تا بتوان از آنها به نفع خودمان استفاده کنیم و میگوید تا میتوانید سرشان را کلاه بگذارید.»
سیدجواد طباطبایی درباره نحوه استفاده از توصیه قائممقام در دفاع از منافع ملی افزود: «ما با خیلی از همسایگان اشتراک دینی داریم و ایناشتراک تا زمانی مطرح است که به منافع ملی ما متعرض نشوند. وقتی که جنگ تمام شد و بخشی از سرزمینهای ایران از دست رفت استدلال میرزابا روسها قابل توجه است. میگوید آنچه در دست ماست، در دست ماست. آن قسمت هایی که از آنجا در رفتیم آنها هم مال ماست. ازتسلط ما خارج شده است، اما از مالکیت ما خارج نشده است. یعنی با روسها از طریقی هم از فقه و هم از اصول خودشان وارد میشود. موضوع سیاستحفظ منافع و موجودیت یک کشور است و لاغیر.»
کدام ننگ؟
آنچه در تشریح موضع قائممقام فراهانی درباره دفاع از کشور «حتی با ننگ» گفته شد، چندان قرابتی با مفهومی که از ننگ در ادبیات فارسی مرسوم است، ندارد. آنچه در توصیههای او دیده میشود، نوعی سیاسیکاری و خدعه با قدرت بیگانه است. شبیه کاری که قوام در ماجرای پیشهوری و جدایی آذربایجان از ایران، با حکومت قدرتمند شوروی کرد و این قطعه از خاک را به وطن برگردانید. با این همه در ماجرای این روزهای ایران و حملات تجاوزکارانه کشور کودککش اسرائیل هیچ جایی برای «دفاعِ همراه با ننگ» از ایران وجود ندارد که بتوان از آن استفاد کرد یا نکرد. صحنه بسیار روشنتر از آن است که نیازی به خدعه و نیرنگ در دفاع از کشور ایران، مردم و منافع ملی باشد. ایران و مردم ایران فارغ از هر مساله دیگری هدف یک تجاوز بزرگ قرار گرفته اند. تجاوز هم تعریف صریحی دارد، مردمی که به دنبال جنگ نیستند، بمباران شده و در حال کشته شدن هستند. منابع و زیرساختهایی که متعلق به نسلهای آینده شان است، نیز زیر بمباران شدید است، چه ننگی در مخالفت با این وضعیت و دفاع از کشور وجود دارد؟ این روزها دفاع از ایران از نان شب هم واجبتر است. دفاع صریح، بدون لکنت و تردید و بدون ملاحظات سیاسی غیرملی!