وفاق ملی؛ سیاستی برای رفاه یا بقا؟
روزبه کردونی( فعال سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2498
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ایران، وطن رنجور

محمدعلی نویدی (استاد دانشگاه)

برای اهل پژوهش و دانش سهل‌ترین کار در خصوص پدیدارها و رویدادها توصیف معلولات است؛ بی‌تردید، توصیف معلول با تبیین علت فرق ماهوی و اثری دارد. علت شناسی کجا، معلول دانی کجا!
حال ایران امروز زار و نزار و وضعیت وطن رنجور و رنگ و رو باخته است. چرا چنین است؟ در اینکه رنجوری وطن را توصیف و تعریف کنیم و نشانه‌های وخامت حال ناتوان آن را برشماریم، بیشتر کار شاعران و هنرمندان و خوانندگان و سایر اهل احساس و خیال است، که البته در جای خود بسی مغتنم و دارای اثر مفید است. لیکن، در اینجا مراد و منظور من علت شناسی و تعلیل این حال و وضع نحیف و نزار است؛ وطن بیمار است و بیماری وطن وخیم است. چرا؟
 1- چون پاره‌‌های جان وطن به یغما و تاراج رفته است. زیرا، غارتگران و یغما پیشگان و غریبان و بی‌وطنان، ایران را به یغما برده‌اند. از اختلاس‌گران و اتباع بیگانه و مدیران حریص و بی‌خرد گرفته تا تندرو‌ها و افراطی‌ها و طالبانیان و رانت خواران.
 ۲- وطن رنجور است؛ به این دلیل که مدیران و متولیان نالایق بر مصدر امور نشستند و بر میز و مقام چسبیدند و حرمت و حفظ وطن و هم وطنان نجیب را فراموش کردند.
 3- وطن رنجور است؛ زیرا، بیگانگان از افغانی‌ها و روس‌ها و چینی‌ها و آفریقایی‌ها و آمریکای لاتین گرفته تا برخی همسایگان، فقط چشم طمع و سوء استفاده به وطن و ایران عزیز دوخته اند. راستی، آیا تا حالا به این بیت نغز و پرمغز التفات کرده ایم: هم‌نشین تو از تو به باید/ تا تو را عقل و دین بیافزاید. فکر کنم ایران بخاطر همسایگی با افغانستان یک بدبختی قهری و تاریخی دارد. اما، اینک سخنم و پرسشم با استناد بدان فراز فرزانه، این است که خیر و نیکی و اثرمندی افغان‌ها برای ایران و ایرانی چیست؟ بهداشت ؟ امنیت؟ اقتصاد و سرمایه‌گذاری؟ سیاست و حکمرانی مدرن؟ صلح و آرامش ؟ فرهنگ والا و بالا ؟ تکنولوژی و فناوری پیشرفته ؟ واقعاً، ایران این وطن کهن و مهد فرهنگ و تمدن و تحول، چه قرابت و نسبتی با افغان‌‌های مهاجر دارد؟ چه کسی و کسانی افغانی‌ها را به این کشور دیرین و متن زندگی شهروندان فرزانه آن، گسیل داشته است؟ اندکی بیاندیشیم و به ریشه‌‌های رنجوری و دردمندی وطن و هم وطنان تأمل کنیم، بی تردید به یکی از ریشه‌ها خواهیم رسید. افغان‌ها با خود ترس و وحشت و دهشت و سرگشتگی و اضطراب و هراس و هزاران مشکل و معضل و ناهنجاری به ایران آورده‌اند. آیا نمی‌خواهیم از خواب غفلت بیدار شویم؟! جان وطن در بحران است نه در خطر. فرق خطر و بحران چیست؟ در خطر احتمال و احتمالات نقش اساسی دارند؛ اما در بحران وضعیت وخیم و اوضاع پریشان و آشفته و شدت بیماری و خسران مطرح است. بحران یعنی میل به‌سمت مرگ و زوال و افول.
بنابراین، در موقعیت بحران و شدت وخامت اوضاع و شرایط چند اتفاق ناگوار می‌افتد: یکم. جان و جسم وطن روز به روز زار و نزار و لاغر و نحیف می‌شود. دوم. تعادل و توازن اجتماعی از بین می‌رود و پریشانی و آشفتگی بر ارکان و عناصر جامعه حاکم می‌شود. از صف نانوایی گرفته تا مترو و مراکز درمانی و تهیه مایحتاج اولیه زندگی در معضل فرو رفته است و این امر کاملاً عیان و آشکار است. سوم. تغییر بافت جمعیتی ایران یک خطر هولناک و تلاطم و دگرگونی در تاریخ و هویت ایران و ایرانیان است. چهارم. با هجوم افغان‌ها به ایران، گره‌ها و گرفتاری‌های ایرانیان نه تنها گشوده نمی‌شود بلکه عمیقاً وخیم تر می‌گردد و موقعیت غیر عادی در اجتماع ایرانی حاکم می‌شود. پنجم. ایرانیان آگاه و آزاد، ایران و وطن تنها برای نسل مسن و سالخورده و روزگار دیده نیست، نسل جوان و نوجوان و آینده را دریابید. تا بیماری مزمن تر و وخیم تر از این نشده بر سر عقل و خرد برگردید و علت‌‌های رنجوری وطن و ایرانیان را دریابید و چاره اندیشی کنید.
چاره‌ها و درمان در خردورزی و اثرمندی است. چه چیزی برای حال وطن نافع و اثربخش است؟ چه چیزی برای وضع وخیم وطن، ضرر و زیان دارد؟ جبران عقب ماندگی مفرط و تاریخی و همه جانبه افغانستان و افغانی‌ها با رنج و دردمندی و تنگنای ایران و ایرانیان امکان پذیر نیست، بلکه با دگرگونی تاریخی و آموزش و تربیت تدریجی توسط سازمان‌‌های بین‌المللی و مساعدت تمام جهانیان، شاید اتفاق بیافتد. دریغ است ایران که ویران شود.