نادیده انگاری گفتمانی نسل جوان!
محمدحسن علایی(جامعهشناس)نسل جوان میگویند: «کسی با ما سخن نگفت که بخواهیم برای مشارکت در جامعه تشویق شویم؛ راستش را بخواهید کسی اصلا ما را آدم حساب نکرده، البته تقریبا همه شون ما را بهعنوان یک مشکل که خوب تربیت نشدهاند معرفی کردند؛ باشه اصلا ما مشکل؛ ما تربیت نشده؛ اصلا شما خوبید ...» بهعنوان یک جامعهشناس که به مطالعات پویش نسلی در ایران دارای حساسیت نظری دارد باید عرض بکنم این بچهها واقعا مورد تخاطب واقع نشدند. اساسا سوژه مدرن و اقتضائات نسل جدید در هیچ گفتمانی به رسمیت شناخته نشدهاند و نادیده گرفته شدند؛ و متاسفانه ما با نوعی گسست و انقطاع فرهنگی مواجه هستیم. در این مورد حقیقتا بایستی نوعی نظریه روزآمد حقوقی محل امعان نظر اهل دغدغه قرار گیرد و با عنایت به توصیه بزرگان مبنی بر این که هر نسلی بایستی نظام حقوقی و قانونی متناسب با خود را داشته باشد بایستی وارد حیطه نظریه پردازی شد. با وجود پویش نسلی رخ داده در جامعه به رسمیت شناختن اقتضائات سوژه مدرن در ساختار حقوقی کشور از اهم مواردی است که میبایست مورد بازبيني و بازنگری جدی قرار گیرد. «کندروسه» اعلام میکرد هر نسلی بهتر است قانون اساسی سیاسی خود را تولید کند و ماده 28 قانون اساسی انقلاب فرانسه را در سال 1793 پیشبینی میکرد که عبارت است از: مردم همواره حق تجدیدنظر، اصلاح، و تغییر قانون اساسی خود را دارند. هیچ نسلی نباید نسلهای آینده را تابع قوانین خویش سازد. کندروسه در آستانه عصر جدید تحولات دولت و جامعه، تحولاتی که مقدر بود محصول انقلاب، اختراعات علمی، و سرمایه داری باشد، به این نکته پی برد که هر گونه انسداد از پیش-برسازنده پویش تولید و هر گونهای از محدودیت برای آزادی که ورای مقتضیات زمان حال باشد، ضرورتاً به استبداد میانجامد. در جامعه امروز ما، بایستی از رابطه جوانان پیشین و جوانان اکنون خصومت زدایی شود؛ از تعامل امر سیاسی و امر اجتماعی خصومت زدایی شود. هر آن کسی که با هر بهانهای این خصومت را برساخت میکنند و به آن دامن میزنند دانسته ندانسته خلاف صلاح ملک و ملت عمل میکند. به رسمیت شناختن نیازهای جوانان و زنان امروز بخشی از راه حل بحران پیش روی جامعه است. برخورد قهری با پویش نسلی از وجه نظر جامعه شناختی ناصواب است. نگارنده در کتاب «گفتمان وفاق» به مثابه یک نظریه اجتماعی، چگونگی این ارتقای گفتمانی را مفصلبندی کرده است. هم آنجا هم پرهیز از رادیکالیزه شدن شکاف مردم و حاکمیت را بارها تذکار داده ام؛ تحول واقعی در زندگی ما منوط به ارتقا سطح آگاهی و خودآگاهی مردم و تولد گفتمان های رهایی بخش است؛ بهعنوان یک معلم دردمند و بهعنوان یک کارشناس عرض میکنم بی تردید باید تحولات اجتماعی و پویش نسلی رخ داده در کشور را به رسمیت بشناسیم؛ و از برخوردهای قهرآمیز پرهیز کنیم؛ این جوانان و دختران و پسران جوان فرزندان همان پدران و شهیدان و دلسوزان و جانبازان هستند. باشد که پویشها و کوششهای خرد و کلان همه ما به ارتقای زیست انسانی تر و شایستهتر دختران و پسران ایران عزیز در سایه وحدت و امنیت و وفاق ملی منتهی گردد. نسل جدید که در بستر امکانات ارتباطی و اطلاعاتی بالیده و رشد یافته اند و حتی از ایشان به نسل آنلاین هم تعبیر می شود، از امکان بیشتری برای فهم خویش در افق جهانی برخوردارند و خواست و اراده ایشان تحقق نوعی هویت جهانی متناسب با زیست جهان جدید است جوان ایرانی خواهان آن است که سبک زندگی خویش را در تشابه و تناظر با جوانان سایر نقاط جهان تحقق بخشد. اما مسئله انقطاع فرهنگی هم مسئله ای جدی و حیاتیست به هر دلیل چه در سایه ناکارآمدیها چه در اثر همین جهانی شدن و فراگیر شدن تکنولوژیهای جدید و تفوق عقلانیت علمی-تکنولوژیک این گسست و انقطاع مع الوصف رخ داده است.
میتوان نقاط قوت و ضعف این نسل را در کنار هم به پیش چشم آورد و در راستای رفع کاستیها و کژی های نظام آموزشی و تربیتی با تکیه به مطالعات نسل پژوهانه به ارتقای سطح اندیشگی جوانان و جبران ضعف ایشان در کنار به رسمیت شناختن نقاط قوتشان امیدوار بود.
میتوانیم و باید نسبت به رفع موانع سیستم اجتماعی-سیاسی و علی الخصوص تحقق آیین حکمرانی خوب و البته در جهت کارآمدی و بهخصوص آیندهدار ساختن آن متناسب با تغییرات و تحولات خاصه سازگار با پویشهای نسلی و جنسیتی بیاندیشیم و دست به نظریهپردازی بزنیم اما نمیتوانیم و نباید بدون رجوع به آرای مصلحان اجتماعی و به ویژه اهل نظر صرفا به افزایش اختلالات سیستم موجود دلخوش کنیم، آن هم بدون وجه نظر عالمانه به موانع تحقق دموکراسی و بدون توجه به پیشنیازهای نیل به یک جامعه دموکراتیک در منطقه. توجه به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی نیز از ضرورتهای حرکت به سمت توسعه و ترقی باید قلمداد گردد.