از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


خوانش روانشناختی انتخابات

عبدالحسن حردانی (فعال مدنی)

عمولا انتخابات را از دید علوم سیاسی و احیانا جامعه شناسی مورد مداقه قرار می‌دهند و به عنوان حق سیاسی تک تک افراد یک جامعه جهت بستر‌سازی حکومت مردمی و جمهوری می‌دانند که در نهایت به تعیین حق سرنوشت توسط افراد منجر می‌شود. در دین مبین اسلام نیز بر اراده‌، اختیار و انتخاب انسان‌ها تاکید شده است، لذا یکی از شاهکارهای شاهراه دمکراسیزاسیون همین کنش جمعی در انتخابات است. اما در این مقال قصد بر این است که عمل انتخاب را با خوانش روانشناختی مورد ملاحظه قرار دهیم و به‌عنوان یک پروسه و جریان آن را محدود به سن خاصی - مثلا ۱۸ سالگی- قلمداد نکنیم. انسان از ابتدای دوره کودکی عمل گزینش، اختیار و انتخاب را یاد می‌گیرد و به مرور زمان آن را تمرین می‌کند بطوریکه حق انتخاب و اختیار به یکی از مولفه‌‌های افزایش عزت نفس انسان تبدیل می‌شود و در شکل گیری بافت شخصیت فرد تاثیرگذار است.
در خانواده‌‌‌هایی که آمرانه و به شیوه پادگانی با آنها برخورد می‌شود نه تنها عزت نفس آنها لگدمال می‌شود بلکه پذیرش اختلاف ، تفاوت‌‌های فردی و رأی و نظر مخالف حتی در بزرگسالی را بر نمی‌تابد و چنین یکی از مهمترین زمینه‌‌های شکل‌گیری گفتمان دیکتاتوری در سطح جامعه و در حوزه‌ سیاست بوجود می‌آید. برخورد دیکتاتور مآبانه و دستوری و احیانا خشونت باعث تحقیر، کمروئی، فقدان عزت نفس و چه بسا به افسردگی و بیماری روانی منجر می‌شود و در نهایت شخصیت تحقیر شده نمی‌تواند در چیدمان جامعه آزاد و دمکرات بعنوان عنصر فعال نقشی کنشگر و مثبتی ایفا نماید. در حالیکه احترام به اراده و انتخاب افراد ، آنها را به انسانهای با ثباتی تبدیل می‌کند و در بزرگسالی این نوع اختیار و انتخاب که اصالتا روانشناختی و فردی است و ریشه در روح و روان انسان دارد به شکل یک عمل سیاسی جمعی جلوه گر می‌شود و تبلور می‌یابد.
برخلاف‌ موجودات دیگر که به بطور غریزی و از قبل برنامه ریزی شده عمل می‌کنند هر نوع صفت، ویژگی و عمل انسانی به شکل عمیقی از آموزش و شیوه‌‌های تربیتی در طول سفر رشدی عمر انسان متأثر  است که عمدتا از خانواده شروع می‌شود و در محیط خانواده است که فنداسیون شخصیت طفل برای همیشه شکل می‌گیرد و هر آنچه در بزرگسالی از انسان‌ها بروز می‌کند بی ارتباط به شیوه‌‌های تربیتی دوران کودکی و نوجوانی نیست . والدین و خانواده‌‌های مستبد و خودرای یک سیکل و چرخه باطل و معیوبی از استبداد و خودمحور بینی را شکل می‌دهند و این شیوه غلط را برای فرزندان خود به ارث می‌گذارند که می‌توان امتداد این نوع برخورد و شیوه تربیتی را در تبلور نظام سیاسی و اجتماعی به وضوح مشاهده کرد.
 با بررسی و مشاهده شیوه تربیتی و آموزشی در خانواده و نظام آموزشی به راحتی می‌توان ماهیت حکمرانی و نظام سیاسی حاکم بر هر جامعه‌ای را مشخص کرد. امکان ندارد که کشوری با نظام سیاسی تعددی و مبتنی بر آرای افراد ، رعایت حقوق فردی و اجتماعی و بویژه تمکین در برابر قانون حاکم باشد ولی با کودکان در خانواده و مدرسه آمرانه برخورد می‌شود. اطاعت صرف و بی چون و چرا توسط کودکان و نوجوانان با اختیار و انتخاب و اراده هیچ انسانی سازگار نیست و گسترش چنین عملکردی فرهنگ چاپلوسی، ریاکاری، تحقیر و دوگانگی یا چندگانگی شخصیت را بوجود می‌آورد که چنین وضعیتی از زمینه‌‌های شکل گیری استبداد و خودکامگی است.
بعنوان پژوهش و بررسی مصداقی جامعه‌‌های جهانی ، با فرمولیزه کردن شیوه‌‌های تربیتی و آموزشی و به قول منطقیین از طریق برهان لمی می‌توان به وضوح تفاوت بین کشورها از لحاظ نظام‌‌های حکومتی و سیاسی را دریافت و همچنین عکس این قضیه نیز صادق است یعنی از نتیجه استدلال و تحقیق که همان نظام‌‌های سیاسی و طبقه بندی‌‌های اجتماعی است ، می‌توان رگه‌‌های شیوه آموزشی و تربیتی در نهاد خانواده و موسسه‌‌های آموزشی را تا حد زیادی دریافت کردم.
بنابراین تحزب ، انتخاب ، شیوه‌های حکمرانی و نظام‌‌های سیاسی که تظاهر و نمایی اجتماعی و جامعه شناختی دارند و در حوزه‌هایی مانند علوم سیاسی قابل بحث ، نقد و بررسی هستند عمیقا ریشه‌های روانشناختی دارند لذا علاوه بر توجه به معلول ، پیامد و پدیده‌ها باید به علل پدیده‌ها و لایه‌های زیرین هر نوع کنش و واکنشی توجه کرد.