از آرمان‌گرایی تا واقع‌گرایی
مجید صیادنورد (دکترای اندیشه سیاسی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2451
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پدر! مادر! ما متهمیم!

حسن دادخواه (فعال مدنی)

پدر! مادر!  ما متهمیم!

حسن دادخواه  (فعال مدنی)

در نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حتا در دو سال پیش از آن، وقتی متن سخنرانی شادروان دکتر شریعتی، معلم انقلاب، به دست جوانان آن روز می رسید، با خواندن آن، به وجد و نشاط و شور و هیجان می رسیدند و در مخیله و رویای خویش، بنا را بر متمایز شدن، با پدران و مادران خویش قرار می دادند! والدینی که تا آن زمان نتوانسته بودند، تا فرزندان خویش را به اقتضای روز، تربیت کنند و چگونه بودن بر اساس شرایط روز را به آنان یاد بدهند. و ما جوانانِ پر شور گذشته، در ذهن خویش، مادران و پدران را متهم می‌کردیم که چرا دین و جامعه سنتی و دعوت به سکوت و سکون و خرافه‌گرایی را به آموخته‌اند و بس! از این رو، با خود پیمان می بستیم تا فرزندان آینده خویش را، ترقی خواه، پیشرفته، متدین به اسلام تحول‌خواه و.... بار بیاوریم‌.  شادروان دکتر شریعتی، بنا به فرصت اندکی که در اختیار داشت و شتاب و عجله برای فریاد زدن بر سر نسل گذشته، که به زعم ایشان و ما جوانان، در سکون و سکوت و قناعت مخرب و دینداری سنتی روزگار می‌گذراندند، شور و هیجانی در دل جوانان آن برهه ایجاد کردند، بی خبر از آینده، یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، که روزگاری خواهد رسید که فرزندان طی بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی و ارتباط با تفکرات و اندیشه‌های روز، از پدران و مادران خویش، فقط در یک بازه چهل ساله، به اندازه چهار قرن، فاصله خواهند گرفت.
 اکنون فرزندانِ ما، جوانان انقلابی دیروز، که همچنان به رغم دارا شدن تحصیلات عالی، بعضا در همان حال و هوای چهل سال پیش، زیست می‌کنیم، از ما به درازای چند قرن، فاصله گرفته‌اند! به گونه‌ای که اتخاذ یک زبان مشترک، یک اندیشه نسبتا مشترک، یک رویه و روش نسبتا مشترک، یک زیست نسبتا مشترک، یک چشم انداز و هدف نسبتا مشترک با آنان بسی دشوار شده است! تحولات سریع جهانی در سپهر ارتباط جمعی از یک سو و توسعه علمی و اجتماعی و اقتصادی کشورهای دور و نزدیک با جامعه ایرانی از سویی دیگر، این فاصله و شکاف بین نسلی را روز به روز تشدید و همراه با مخاطرات گردانده است.  تاثیر این فاصله و شکاف، نه تنها زندگانی شخصی و خصوصی خانواده‌های ایرانی را دستخوش اختلاف و مشاجره و ناسازگاری کرده است بلکه زیست جمعی و امور اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران را بی ثبات و در کانون تغییرات سریع قرار داده است.
 عرصه انتخابات، در جامعه ایران، جلوه گاه روشنی برای نمایش این شکاف و فاصله شده است و بی‌گمان تا چند دهه ادامه خواهد داشت تا به ثبات و آرامش برسد؛ در حالی که دغدغه و نگرانی ما پدران و مادران و جوانان پر شور و انقلابی دیروز، پیرامون برخی امور امنیتی و وحدت سرزمینی در جامعه ایران است، فرزندان ما به دنیایی فراتر و سرشار از آزادی‌های فردی، زندگانی با رفاه، با رفاه بیشتر، کسب و کارهایی ثروت زا، خیالی آسوده‌تر، همراه با آرامش و دنیایی« این جهانی» فکر می‌کنند! و احتمالا و بلکه یقینا ما پدران و مادران را متهم می‌کنند که نتوانستیم چنین جامعه و جهانی را برای آنان فراهم کنیم! گویی بناست که در دنیای سرشار از تحول و رنگارنگ شدن، همیشه و همواره پدران و مادران ایرانی متهم باشند به سکوت و سکون و گذشته‌گرایی.
حال باز هم به قول شادروان دکتر شریعتی، چه باید کرد؟ نقش سیاست‌ورزان و اندیشه‌وران و کنش‌گران و جامعه فرهیخته دانشگاهی و غیر دانشگاهی در گذر سالم و کم هزینه از این ناسازگاری‌های اجتماعی و فرهنگی چیست؟