شجریان؛ صدای ملی ایران
علی توسلی (استاد دانشگاه)محمدرضا شجریان، فوق ستارهِ موسیقیِ ایران، به آسمانِ معنا، کوچ کرد. مضامین ترانههایِ خوانش شدهِ او، حکایت از آن دارد که؛ شجریان «حافظِ مُصَوَت»، «مولویِ ناطقِ»و«سعدیِ حکمتِ» ایران است. شجریان، «آهنگِ » خیام، عطار، نظامی، شاملو، اخوان، مشیری و سایر بزرگان شعر و ادب ایران، به شمار میرود. هرچه، پیامبران شعر و ادبِ ایران، آفریدند، او خواند. او کاری کرد که همه آنها، کردند.
شجریان، سفیر موسیقی ایران است. او، دیوانِ اشعارِ شاعرانِ ایرانی را، از قفسهِ خاموشِ کتابخانه، به قفسِ بیدارِ دلِ، آورد. او صرفا یک خواننده، یا یک موسیقیدان نیست، بلکه او، «سوپرانسانی» است که با ابزارِ موسیقی، «رسالتِ تبلیغِ فرهنگ و تمدن» ۷۰۰۰ ساله ایران را، بر عهده گرفته بود، به همین دلیل، منابع ترانههای او، منابع کهن و فاخرِ شاعرانِ ایرانی، همچون، حافظ، سعدی و مولوی است. او، عصارهِ نغمههایِ شعری، یک ملت بود. اغراق نیست، اگر بگوییم از حیث جامعیت، شجریان، «نماد روح یک ملت» است،«سمبلِ معنویِ یک فرهنگ و تمدن»است.
صدایش، نمادِ نالهِ نالانهایِ روزگار، است، که فرزندانِ آدم با شنیدنش، از آلام جهان تسکین مییابند و آرام میشوند. صدایِ او، قرصِ آرامبخشِ، ما ایرانیان است که از حوادث دِهر، مَلُولیم. صدایِ او، صدای چهار فصل، است. غزلهایِ عارفانه- عاشقانهاش، بهار فارسیزبانان است .
اشعارِ انتقادی و نواهای اعتراضیاش، نماد پاییز و زمستان ماست و حرارتِ صدایِ آتشفشانِ ناخاموشِ او، تبِ رنجِ تابستان ما را، نشان میدهد. شجریان، در میدان مدنیت، نمادِ تعصب و غیرتِ ملیِ ایرانیان بود. یک حماسهِ رستمگون، در نهادش، نهادینه بود که پهلوانِ مقاومتِ شد و در جوارِ فردوسی آرام گرفت. به یقین، سیره زندگیاش، سمبلِ عزتِ ملیِ ما، در آینه جهان است. در چشمِ جهانیان، به ما اعتبار داد و هویتِ ملی، بخشید، همانگونه که خارجیان، با نام سعدی، حافظ وفردوسی، ایرانی بودن ما را میشناسند. تاریخ، او را در سینه خود ثبت کرد و مرور زمان، حریف فراموشی، او نمیشود. او به منزله، یک میراث و اثر باستانی است. که قبل از مرگ، در دلِ ایرانیان و جهانیان، خانه ساخته بود. صدایش، صدایِ ملیِ ایران و آوازش،آوازهِ هر ایرانی است.
شجریان، سفیر موسیقی ایران است. او، دیوانِ اشعارِ شاعرانِ ایرانی را، از قفسهِ خاموشِ کتابخانه، به قفسِ بیدارِ دلِ، آورد. او صرفا یک خواننده، یا یک موسیقیدان نیست، بلکه او، «سوپرانسانی» است که با ابزارِ موسیقی، «رسالتِ تبلیغِ فرهنگ و تمدن» ۷۰۰۰ ساله ایران را، بر عهده گرفته بود، به همین دلیل، منابع ترانههای او، منابع کهن و فاخرِ شاعرانِ ایرانی، همچون، حافظ، سعدی و مولوی است. او، عصارهِ نغمههایِ شعری، یک ملت بود. اغراق نیست، اگر بگوییم از حیث جامعیت، شجریان، «نماد روح یک ملت» است،«سمبلِ معنویِ یک فرهنگ و تمدن»است.
صدایش، نمادِ نالهِ نالانهایِ روزگار، است، که فرزندانِ آدم با شنیدنش، از آلام جهان تسکین مییابند و آرام میشوند. صدایِ او، قرصِ آرامبخشِ، ما ایرانیان است که از حوادث دِهر، مَلُولیم. صدایِ او، صدای چهار فصل، است. غزلهایِ عارفانه- عاشقانهاش، بهار فارسیزبانان است .
اشعارِ انتقادی و نواهای اعتراضیاش، نماد پاییز و زمستان ماست و حرارتِ صدایِ آتشفشانِ ناخاموشِ او، تبِ رنجِ تابستان ما را، نشان میدهد. شجریان، در میدان مدنیت، نمادِ تعصب و غیرتِ ملیِ ایرانیان بود. یک حماسهِ رستمگون، در نهادش، نهادینه بود که پهلوانِ مقاومتِ شد و در جوارِ فردوسی آرام گرفت. به یقین، سیره زندگیاش، سمبلِ عزتِ ملیِ ما، در آینه جهان است. در چشمِ جهانیان، به ما اعتبار داد و هویتِ ملی، بخشید، همانگونه که خارجیان، با نام سعدی، حافظ وفردوسی، ایرانی بودن ما را میشناسند. تاریخ، او را در سینه خود ثبت کرد و مرور زمان، حریف فراموشی، او نمیشود. او به منزله، یک میراث و اثر باستانی است. که قبل از مرگ، در دلِ ایرانیان و جهانیان، خانه ساخته بود. صدایش، صدایِ ملیِ ایران و آوازش،آوازهِ هر ایرانی است.