نظام مناصب از دیدگاه نظامالملک در ایران
علی توسلی (حقوقدان و فعال مدنی)خواجه نظامالملک کتابی نوشت بهنام «سیاستنامه» فصلی از این کتاب را به«آیین شغل دادن» و نظام منصب بخشی، در کشور اختصاص داد تا آیین منصب دادن را به حاکمان جامعه آموزش دهد.
در فصل چهل و یک کتابش نوشته است:«پادشاهان و وزیران هوشیار، به همه روزگار، هرگز دو شغل، یک مرد را نفرمودند و یک شغل، دو مرد را، تا کارهای ایشان، بهنظام و با رونق بودی، از بهر آنکه چون دو شغل، یک مرد را فرمایند، همیشه از این دوشغل، یکی بر خِلَل باشد و با تقصیر. چون نیک نگاه کنی، هر آن کسی که او، دو شغل دارد، همواره هر دو شغل بر خِلَل باشد و او مقصر، ملامت زده، مُتِشَکی و رنجوردل. هرگاه دو مرد را، یک شغل فرمایند، آن، بدین اَفکَنَد و این، بدان، همیشه آن کار، ناکرده ماند. مثل زدهاند در این معنی، که:«خانه به دو کدبانو نارُفتِه بُوَد و به دو کدخدای ویران» چون، هر کدام تقصیر بر دیگری اندازد. امروز مرد هست،که بیهیچ کفایتی، ده شغل دارد و مردانِ شایسته و جَلْد و مُعتَمِد هست،که در خانهها، مُعَطَل نشستهاند و هیچ کس را، اندیشه و تَمیز آن نمیباشد که: چرا باید مجهولی، بیکفایتی، بیاصلی، بیفضلی، چندین شغل دارد و معروفی، اصلی، معتمدی، یک شغل ندارد، خاصه کسانی که خدمات پسندیده کرده و شایستگی نموده».
به روایتی، در ایرانِ امروز هم، از ۸۰ میلیون ایرانی، ۱۴ میلیون نفر شغل دارند. تعداد اندکی کثیرالشغلاند و اکثریتی بیشغل. مردانِ کارآمدی، به بهانهای، کِنارند و ناکارآمدانیِ ناکار دیده، بر راس کار، تا جایی که نماینده جوانش، به جعلِ کارنامه محکوم و از نمایندگی مجلس محروم. و وزیر کاردانش، دکترایش دیپلم.
چه خردمندان معتدل مزاجی که، به جهت بیتمیزی ما در فراموشگاه زمان بایگانی شدهاند و چه بی خردانِ خُرد اندیشی که خرابی مُلک را به ارمغان آوردند. ناکارآمدی در مدیریتِ توزیعِ عادلانهِ شغل و منصب بهجایی رسید که مجلس ایران، قانون ممنوعیت تصدی «بیش از یک شغل» را تصویب نمود:«ماده واحده: با توجه به اصل ۱۴۱ قانون اساسی هر شخص میتواند تنها یک شغل دولتی را عهدهدار شود». با وجود این همه نهادهای امنیتی، نظارتی،گزینشی و حراستی در کشور ما، بازهم، نظام شغل و منصببخشی، ناکارآمد و شکست خورده بهنظر میرسد. نمونهِ ناکارآمدیِ مدیریتِ منصببخشی به اشخاص، آن است که بزرگترین عناوینِ مناصب را، به اشخاص دادیم و بعد از پایان منصبشان، بزرگترین عناوین اتهام را به آنها نسبت دادیم. در میان این افراد هم روحانی عظیمالشان هست و هم امام جمعه، هم نخستوزیر هست و هم رئیس جمهور، هم رئیس مجمع تشخیص هست و هم رئیس مجلس.با این نمونهها، در نظام منصببخشی، بر ایران چه گذشته است؟ اگر خواجه نظامالملک امروز زنده بود و میخواست برای ایران «سیاست نامه» بنویسد چه مینوشت؟ در مقام نتیجهگیری بهنظر شما، این همه کاستی و ناراستی، قصور و فتور، فقر وفاقه، عصیان و نقصان، زراندوزی و مردمسوزی، قانونگریزی و جامعهستیزی، انحراف و اجحاف، تغافل و تجاهل، لاف زدن و گزاف گفتن، آبی بر اضطرابی نفشاندن، جامی به تشنه کامی نچشاندن، نانی به خسته جانی نرساندن، والنهایه: شیوعِ کرونایِ فسادِ سیستماتیک، که قوه محترم قضاییه به جهاد با آن قیام نموده، نمیتواند زاییده نظامِ ناکارآمدِ منصببخشی و شیوه گزینشِ اشتباهِ مدیرانِ مملکت باشد؟
در فصل چهل و یک کتابش نوشته است:«پادشاهان و وزیران هوشیار، به همه روزگار، هرگز دو شغل، یک مرد را نفرمودند و یک شغل، دو مرد را، تا کارهای ایشان، بهنظام و با رونق بودی، از بهر آنکه چون دو شغل، یک مرد را فرمایند، همیشه از این دوشغل، یکی بر خِلَل باشد و با تقصیر. چون نیک نگاه کنی، هر آن کسی که او، دو شغل دارد، همواره هر دو شغل بر خِلَل باشد و او مقصر، ملامت زده، مُتِشَکی و رنجوردل. هرگاه دو مرد را، یک شغل فرمایند، آن، بدین اَفکَنَد و این، بدان، همیشه آن کار، ناکرده ماند. مثل زدهاند در این معنی، که:«خانه به دو کدبانو نارُفتِه بُوَد و به دو کدخدای ویران» چون، هر کدام تقصیر بر دیگری اندازد. امروز مرد هست،که بیهیچ کفایتی، ده شغل دارد و مردانِ شایسته و جَلْد و مُعتَمِد هست،که در خانهها، مُعَطَل نشستهاند و هیچ کس را، اندیشه و تَمیز آن نمیباشد که: چرا باید مجهولی، بیکفایتی، بیاصلی، بیفضلی، چندین شغل دارد و معروفی، اصلی، معتمدی، یک شغل ندارد، خاصه کسانی که خدمات پسندیده کرده و شایستگی نموده».
به روایتی، در ایرانِ امروز هم، از ۸۰ میلیون ایرانی، ۱۴ میلیون نفر شغل دارند. تعداد اندکی کثیرالشغلاند و اکثریتی بیشغل. مردانِ کارآمدی، به بهانهای، کِنارند و ناکارآمدانیِ ناکار دیده، بر راس کار، تا جایی که نماینده جوانش، به جعلِ کارنامه محکوم و از نمایندگی مجلس محروم. و وزیر کاردانش، دکترایش دیپلم.
چه خردمندان معتدل مزاجی که، به جهت بیتمیزی ما در فراموشگاه زمان بایگانی شدهاند و چه بی خردانِ خُرد اندیشی که خرابی مُلک را به ارمغان آوردند. ناکارآمدی در مدیریتِ توزیعِ عادلانهِ شغل و منصب بهجایی رسید که مجلس ایران، قانون ممنوعیت تصدی «بیش از یک شغل» را تصویب نمود:«ماده واحده: با توجه به اصل ۱۴۱ قانون اساسی هر شخص میتواند تنها یک شغل دولتی را عهدهدار شود». با وجود این همه نهادهای امنیتی، نظارتی،گزینشی و حراستی در کشور ما، بازهم، نظام شغل و منصببخشی، ناکارآمد و شکست خورده بهنظر میرسد. نمونهِ ناکارآمدیِ مدیریتِ منصببخشی به اشخاص، آن است که بزرگترین عناوینِ مناصب را، به اشخاص دادیم و بعد از پایان منصبشان، بزرگترین عناوین اتهام را به آنها نسبت دادیم. در میان این افراد هم روحانی عظیمالشان هست و هم امام جمعه، هم نخستوزیر هست و هم رئیس جمهور، هم رئیس مجمع تشخیص هست و هم رئیس مجلس.با این نمونهها، در نظام منصببخشی، بر ایران چه گذشته است؟ اگر خواجه نظامالملک امروز زنده بود و میخواست برای ایران «سیاست نامه» بنویسد چه مینوشت؟ در مقام نتیجهگیری بهنظر شما، این همه کاستی و ناراستی، قصور و فتور، فقر وفاقه، عصیان و نقصان، زراندوزی و مردمسوزی، قانونگریزی و جامعهستیزی، انحراف و اجحاف، تغافل و تجاهل، لاف زدن و گزاف گفتن، آبی بر اضطرابی نفشاندن، جامی به تشنه کامی نچشاندن، نانی به خسته جانی نرساندن، والنهایه: شیوعِ کرونایِ فسادِ سیستماتیک، که قوه محترم قضاییه به جهاد با آن قیام نموده، نمیتواند زاییده نظامِ ناکارآمدِ منصببخشی و شیوه گزینشِ اشتباهِ مدیرانِ مملکت باشد؟