استادان و سیاسیون در گفت وگو با «همدلی» از دموکراسی خواهی و حاکمیت دموکراتیک مصدق گفتند
نخست وزیر گفتمانساز
آیت وکیلیان ملکی: از جنبش مشروطیت به عنوان خاستگاه و نماد تجددخواهی ایرانیان که بگذریم، دوران نهضت ملی در تاریخ جدید ایران نقطه عطفی است که «شاهنامه آزادی»اش نام نهاده اند. نام دکتر مصدق به عنوان رهبر جنبش آزادیخواهی این دوره، با حافظه تاریخی و جمعی ما ایرانیان پیوند خورده است. با پرسش از تاریخ ایران و با گذشت 62 سال از این جنبش، اثرات آن بر فضای سیاسی ـ اجتماعی جامعه چگونه ارزیابی می شود؟ چگونه نهضت آزادیخواهی این دوره با بن بست و انسداد سیاسی مواجه شد؟ چگونه الگوی دموکراسی ایرانی در آغازین راه خود دور باطل زد و به نقطه صفر بازگشت و از دل آن فرزند شاهی برون تراوید که پدر نیز خود نتیجه و ماحصل بن بست سیاسی و انسداد سیاسی حاصل از کج راهه مشروطیت شد؟ تحلیل هر واقعه و رویداد سیاسی، چه به «شاهکار سیاسی» بینجامد و چه به «ابتذال سیاسی» کشانده شود، باید در رفتار سیاسی لیدرش تحلیل و تبیین کرد. این درست که انحلال پارلمان از سوی دکتر مصدق نقشه مخالفان را برای ساقط کردن دولت ناکام گذاشت و شاه را به جبر حمایتی از خویش واداشت و همچنین پس از وقایع 30 تیر 1331از مجلس شورای ملی تقاضای اختیارات قانونگذاری کرد. با این ادله که قوه مجریه برای مدتی اختیار وضع قانون را داشته باشد، تنها با این توجیه که جامعه ایران در آن سیاستهای لیبرالی و دموکراسی به فرجام نخواهد رسید یا کانون های متعدد قدرت را که مصالح عمومی مردم را در نظر نمی گیرند، ناکام کرد یا انتخاباتی که در آن آرای مردم، آرای طبیعی نیست و نمایندگان انتخابی، نمایندگان واقعی مردم نیستند را باطل کرد. انحلال پارلمان و تقاضای اختیارات از مجلس در تاریخ دموکراسی جهان از بنیاد یک بدعت سیاسی، و آشکارا زیر پا نهادن قواعد و قوانین دموکراسی است. این سیاستورزی اگر ماندن در کانون قدرت تحلیل نشود، لاجرم بهانهای بود تا مردی که در حیات سیاسی خود از قانون اساسی سخن گفته و مدافع آن بوده، حال خود پیشگام طرحی شده است که هم مخالف قانون اساسی است و هم ناسازگار با موازین دموکراسی. برای دشمنان دموکراسی چه ادلهای مبرهنتر از اینکه مرد شماره یک جبهه ملی که در قامت «ناسیونالیست پراگماتیست» و «شمایل دموکراسی ایرانی» باشد را با همان دستمالی خفه کرد که خود آنها (جبهه ملی) برای التیام سردردشان از بیماری استبداد و بروز دیکتاتوری نوظهور دیگری به سر می بستند. دیر زمانی نرسید که همان مردم که روزگاری دکتر مصدق آلترناتیو پارلمان شان می خواند علیه خود از طرف فرصت طلبان بسیج تودهای شدند. دکتر مصدق از این دوگانه «سیاست ورزی» چگونه میتوانست دموکراسی را نهادینه کند و پوپولیست را وانهد یا از دریچه پوپولیسم چشم انداز دموکراتیزاسیون را طرح کند. تاریخ جدید ایران از این گونه سیاستمدار و سیاست ورزی کم به خود ندیده است؛ جایی که یک مشروطه خواه تمام عیار (سیدحسن تقی زاده) با عبور از رادیکالیسم سیاسی و وانهادن وجه مشروطه خواهیاش، سر از مجلس سنا درمی آورد و به وضعیت موجود سلام می دهد، فاتحه معیار عقلانی بودن سیاست را باید خواند. به درستی نمی دانیم، دکتر مصدق را به خاطر انحلال مجلس و اخذ اختیارات از آن مورد تمجید قرار دهیم یا اشکال منطقی، ولو از جانب مخالفان را در نقد حرکت سیاسی او؟ این مسائل و مباحث پیش رو را با استادان و فعالان سیاسی بررسیده ایم؛ دکتر ناصر تکمیل همایون استاد بازنشسته تاریخ و جامعه شناسی تاریخی، دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی ایران، دکتر علیرضا ملائی توانی استاد دانشگاه و رئیس پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر سید جواد میری استاد دانشگاه، جامعه شناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و خسرو سیف فعال سیاسی ملی ـ مذهبی و دبیرکل حزب ملت ایران از این جملهاند.
علیرضا ملائی توانی:
مصدق خالق گفتمان سازی سیاسی بود
علیرضا ملائی توانی استاد تاریخ و رئیس پژوهشکده تاریخ مصدق را از جمله حاکمانی میداند که به قواعد و بازی دموکراسیخواهی بسیار اهمیت دادهاست. وی در این مورد به خبرنگار همدلی میگوید: «نخستین موضوعی که ما در مواجهه با دکتر مصدق میتوانیم مورد مطالعه قرار دهیم و بسیار درس آموز است پایبندی ایشان به اصل دموکراسی است. دموکراسیخواهی مصدق در واقع در چارچوب نظام مشروطیتی است که از زمان ورود او به حیات سیاسی ایران، خوشبختانه در ایران محقق شد و مصدق نیز از وفادارترین و ثابت قدمترین شخصیت هایی بود که به این چارچوب وفادار ماند و همواره سعی کرد بر اساس آموزههای مشروطیت حرکت کند و به همه مولفههای برآمده از مشروطیت اعم از اصل تفکیک قوا، آزادی های مدنی، آزای بیان و قلم و بحث ارکان اصلی آزادی و آزادی مطبوعات، آزادی سیاسی و کابینه مستقل و پارلمان مستقل و نظارت کرده و توجه داشته باشد. این مسئله در کنار تآکیدی که بر ایرانیت داشت یک مجموعه هماهنگی را می ساخت که در واقع برآیند آن دفاع از منافع ملی یا یک حاکمیت دموکراتیک بود.» نویسنده کتاب جمهوریت و مشروطیت مبارزه مسالمتآمیز را دومین خصیصه سیاستورزی مصدق می داند و در این مورد میگوید: «دومین مسئله ای که ما میتوانیم از روشهای دکتر مصدق درس بگیریم و به عنوان یک الگو استفاده کنیم، پایبندی او به مبارزات مسالمتآمیز بود. یعنی او برخلاف بسیاری از جریانهای رادیکال و افراط گرا که از روشهای غیرمسالمتآمیز استفاده میکردند، مرحوم مصدق همواره تاکیدا داشت که از حرکتهای خشونتآمیز و افراطگرایانه پرهیز کرد و فضای سیاسی را به سمت ملایمت و تغییر تدریجی و اصلاحات گامبهگام مبتنی بر وضعیت و اقتضائات کشور پیش برد.» این استاد دانشگاه تمکین به ائتلاف جریانهای سیاسی را از جمله ابتکارات مصدق می داند: «تاکید دکتر مصدق بر ائتلاف جریانهای سیاسی مبارز بود، اعم از آنهایی که در اپوزیسیون بودند و یا آنهایی که خواهان تغییر در شرایط سیاسی غیردموکراتیک در کشور بودند. دکتر مصدق بخش مهمی از دوران حیاتش را در این فضاها گذراند و به همین علت سعی میکرد ـ به ویژه زمانی که خودش به قدرت رسید ـ آثار و نتایج حاصل از آن ائتلافهای بزرگ را درک کرد. ما میدانیم که در کشورهای جهان سوم یا در کشورهایی که نخستین بار در مسیر دموکراسی حرکت میکنند و آرمانهای دموکراسی را در کشورشان میخواهند محقق کنند، با کثرت بیشمار و انبوهی از احزاب و جریانها، ایدهها و دیدگاهها مواجه میشویم. هرکدام از آنها می خواهند برای خودشان احزاب یا سازمان سیاسی باشگاه فکری و دستهجات سیاسی مختلف و فراکسیونهای سیاسی مختلف ظهور کنند. او این گروهگرایی سیاسی را آسیبی برای کشور می دانست.» وی «تاکید بر شیوههای ایرانی مبارزه» را یکی از مشیهای سیاسی مصدق میداند؛ «در مجلس شانزدهم میبینیم که تقلب در آن انتخابات صورت میگیرد او به این رویه اعتراض میکند، سعی میکند از سنتهای ایرانی مبارزه سیاسی، استفاده کند که بستنشینی یکی از آنهاست.
رئیس پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، قدرت گفتمانسازی را از جمله ظرافت کار سیاسی دکتر مصدق ارزیابی میکند و می گوید: «مصدق در طول دورانهایی که در ساختارهای سیاسی ایرانی حضور داشت، به ویژه در دوره شهریور20 که او به یک بلوغ سیاسی، معنوی، اخلاقی دست پیدا کرده بود و کولهباری از تجربه جنبش مشروطیت و استبداد رضاشاهی را داشت، در آنجا قدرت گفتمانسازی خود را به نمایش گذاشت.
دکتر ابراهیم یزدی:
مصدق انحلال مجلس را به رفراندم گذاشت
دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت در پاسخ به این سوال خبرنگار همدلی که دلیل انحلال پارلمان از سوی دکتر مصدق چگونه تبیین می کند و اینکه آیا او قواعد دموکراسی را زیر پا گذاشته است، می گوید: «مجلس شورای ملی به صورت سنگر دشمنان دولت مصدق در آمده بود. رهبران مخالف کتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت، اصول متداول و شناخته شده پارلمانی را زیر پا گذاشته بودند. به عنوان مثال نمی گذاشتند که دکتر مصدق از تریبون مجلس سخن بگوید. بطوری که در یک نوبت وقتی اقلیت مجلس به رهبری جمال امامی با هو و جنجال اجازه سخن گفتن را به مصدق ندادند، مصدق از مجلس بیرون آمد و به میان مردمی که در برابر مجلس گرد هم آمده بودند رفت و گفت مجلس آنجاست که مردم هستند، وبرای آن ها سخنرانی کرد. مصدق انحلال مجلس را به رفراندم گذاشت. این اقدام مصدق اگرچه در قانون اساسی وقت پیش بینی نشده بود و سابقه هم نداشت، اما برخلاف قواعد دموکراسی نبود. ازهمکاران دکتر مصدق هم بودن کسانی که با انحلال مجلس موافق نبودند اما نه به این دلیل که خلاف قواعد دمکراسی بود بلکه آن را به مصلحت نمی دانستند.» وزیر امور خارجه دولت موقت در پاسخ به این سوال که چه درسی می توان از گفتمان دموکراسی خواهانه و آزادیخواهانه دکتر مصدق گرفت، اذعان داشت: «در ایران ما گرفتار یک استبداد ریشه دار کهن هستیم. این مشکل با تغییر در ساختار های حقوقی حل نمی شود. بلکه باید به دنبال تغییر در ساختار های حقیقی، یا رفتار های حاکمان بود. رضا شاه بدون هیچگونه تغییری در ساختار حقوقی ، قانون اساسی، هرکاری را می خواست انجام می داد. دوران دکتر مصدق نشان داد که چگونه با تغییر در ساختار حقیقی می توان به بخشی از خواسته های دموکراتیک ملت رسید.
تکمیلهمایون:مصدق یک مکتب است
ناصر تکمیلهمایون پژوهشگر تاریخ و حوزه جامعهشناسی فروکاستن دکتر مصدق به «رجل سیاسی» را خطا و جفایی در حق او میداند: «دکتر مصدق را به گمان من نمیتوان به عنوان یک رجل سیاسی یا سیاستمدار یا مجری اندیشه های ملی و اصلاحات و دموکراسی محدود کرد. مصدق یک مکتب است؛ مکتب تکامل یافته تاریخ معاصر ایران و مکتبی برای آینده در فرایند تاریخ ایران زمین است؛ به عنوان مظهر استقلال و دموکراسی. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مصدق را بعد از امیرکبیر و قائم مقام همگام با سیاستمداران نامداری چون مشیرالدوله، مستوفی الممالک، موتمن الملک و مدرس دانست و گفت: «اگر احوال، آثار و رفتارهای او را از نخستین مقام حکومتی که در سن نوجوانی به نام مستوفی خراسان پیدا کرد و معاونتهایی که در وزارتخانههای مختلف داشت، وکالتی که در ادوار مختلف قبل از رضا شاه و چه بعد از آن داشت، کتابهایی که نوشته، از رساله دکترایش به این سو، مقالاتش. زمانی که اینها را مورد مطالعه قرار بدهیم، میبینیم که دکتر مصدق مکتبی را به وجود آورده است و برای اجرای آن مکتب وارد جریانات شد. وی مصدق را سیاستمداری میداند که بری از شیفتگی به قدرت بوده است: «عاشق سیاست برای پست و مقام نبوده، بلکه به اعتبار انجام آن اندیشههایی بوده که به گمان من آن اندیشه ها در زمان ما منحصر به فرد است. یعنی نشان دهنده یک تحول عظیم تاریخی است که مصدق مظهر این حرکت تاریخی بودهاست. در وهله اول استقلال ایران؛ استقلال ملی ایران در تمامی زمینهها، در زمینههای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و دموکراسی جامعه به معنی تام وتمام آن. دموکراسی فرهنگی، دموکراسی اجتماعی، دموکراسی سیاسی برای تمام اقوام ایرانی و به گونه ای یک وحدتی در کل جامعه منظور نظر داشتهباشد.
تکمیلهمایون در ادامه خود را از جمله کسانی میداند که تمامی ادوار زندگی مصدق را مورد مطالعه قرار دادهاست: «در این راه میتوانم به جرات بگویم که شاید یکی از کسانی باشم که دکتر مصدق را از پیش از تولدش مطالعه کردم، از خاندانش تا آخرین نامههایی که برای دوستان و همفکرانش در احمداباد می فرستاد. وی در ادامه اضافه میکند که «دکتر مصدق بسیار بزرگتر از رجل یا مصلح سیاسی است. مصدق یک سیاستمدار ملی است. به عقیده من مصدق مبتکر یک مکتبی است که در دوره خودش به عنوان موازنه منفی مطرح بودهاست. اگر این موازنه را از چارچوب سیاست بیرون ببریم، موازنههای اخلاقی، موازنههای سیاسی، موازنهفرهنگی و ... همه اینها را در نظر بگیریم، میبینیم که مصدق مظهر حیات ملی و تاریخی ایران است. این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که اصلاحات موردنظر مصدق چگونه اصلاحاتی بودهاست، میگوید: «اصلاحاتی مانند ملیکردن صنعت نفت، ملیکردن شیلات، اصلاحاتی که در امور دیوانی و اجرائیات مملکت انجام داده، تلالویی از آن اندیشه ای است که او داشته. اما اگر تنها به این تلالو توجه کنیم و آن عمق فکری مصدق را در نظر نگیریم، در ورطه بیانصافی افتاده ایم. مصدق سیاستمدار، نخستوزیر و مصلح اجتماعی یک چیزی در کلیت داشت که هیچکس در تاریخ ما نداشت و مصدق مظهر این اندیشه و برداشت هویت ایرانی بود.
تکمیلهمایون اقدام مصدق مبنی بر انحلال مجلس را قابل دفاع میداند و در این مورد میگوید: «رفراندومی که مصدق انجام داد بسیار منطقی بود. امروز اسناد و مدارک آن موجود است، آن عده وکلایی که قرار بوده پول بگیرند و در مجلس به اصطلاح به ابقای او در مقام نخست وزیری رای ندهند، روشن بودهاست. مصدق به عنوان کاروان سالار یک حرکت ملی در تاریخ ایران بوده است. اگر آن مجلس مصدق را از کار برکنار میکرد، این کاروان از لحاظ اندیشه و رفتار شکست خوردهبود. مصدق از مردم پرسید آیا مجلسی میخواهید که به من رفتن من رای بدهد ؟ آیا شما به آن مجلس اعتقاد دارید یا ندارید؟ مردم در رفراندوم شرکت کردند و گفتند اعتقاد نداریم. مصدق براساس آراء مردم رفراندوم کرد و مجلس را منحل کرد. این رفراندوم خواسته ملت ایران بود. وی در ادامه به شخصیت مصدق می پردازد و اضافه میکند که «مصدق مصدق است؛ مصدق با برخی از شخصیتهای مبارز و نامآور در جهان شباهتهایی داشته است؛ با جمالعبدالناصر، تیتو، نهرو، سوکارنو و آلنده شباهتهایی داشتهاست. اما مصدق در چارچوب فرهنگ ایرانی حتی فرهنگ شرقی نیز همگامانی داشته است. مصدق مظهر مکتب استقلال تکامل یافته ایران در فرایند متحول تاریخ است.
دکتر سیدجواد میری :
هنوز هم می توان از مصدق درس گرفت
دکتر سیدجواد میری جامعه شناس و تحلیلگر سیاسی نیز در گفتگو با همدلی بررسی سیاستورزی مصدق را منوط به توجه به زمانه او میداند و در این مورد میگوید: « باید مصدق را در بستری که میخواست دست به انحلال مجلس بزند، بشناسیم. باید مصدق و حرکت او را در فضای آن روز ایران مورد تحلیل قرار دهیم. باید روح حرکت مصدق را در نظر بگیریم. حرمت مصدق در طول تاریخ سیاسی ایران به ما القا میکند که برای پیروز شدن و عبور از بحرانهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نیازمند یک روح همبستگی هستیم و نگاه ما به جامعه نباید نگاهی ستیزهگرایانه باشد. این استاد دانشگاه با اشاره به الگو قرار دادن مصدق در برخی رفتارهای سیاسی میگوید: «این روحیه مصدق را اگر مدنظر قرار دهیم، امروز در فضای پساانتخاباتی می توانیم از حرکت مصدق درس بگیریم هم برای تغییر و تحولات بنیادین در آرایش سیاسی داخل کشور و هم در استراتژی های جهانی و منطقه ای برای ایران. این نکتهای است که تحلیلگران یا بازیگران باید روی آن بیشتر تمرکز داشتهباشند. نه اینکه سعی کنند از حرکت مصدق سمبای درست کنند برای ستیزه. چرا که من حرکت مصدق را در دو حالت می بینم، یک حالت بستری که مصدق در آرایش سیاسی آن روزگار درگیرش بود و دیگر مصدقی که در کتاب تالمات خودش بیان میکند که در طول تغییر و تحولات سیاسی در ایران - از زمان قاجار تا زمان پهلوی دوم که منتهی به تبعید وی در احمدآباد میشود- به دنبال احیای روحیه وطنپرستی و روحیه همبستگی ملی بود. این آن چیزی است که در ایران تمامی بازیگران سیاسی و مدیران ارشد جامعه ایران باید به دنبال آن باشند.
خسرو سیف :
مصدق غرامت سیاست فضای باز خودش را داد
خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران نیز در گفتگو با همدلی به بحث انتخابات بحث برانگیز دوره مصدق اشاره میکند و میگوید: «در این انتخابات که در زمان دکتر مصدق برگزار شد، عوامل استعماری که ریشه در دربار داشتند، ساکت ننشستند و شروع به تحریکاتی کردندتا جایی این انتخابات نیمه تمام ماند و حتی عوامل دربار شروع به تیراندازی کردند. این فعال سیاسی نقبی به خاطرات خود در آن زمانها می زند و اضافه میکند: « من به شخصه خودم در سال 1339 به زابل رفتهبودم مردم این مسائل را تعریف میکردند. یک راهنمایی داشتم که مرا به محل رای گیری برد و گفت در اینجا برخوردهایی صورت گرفت. از او پرسیدم چه کسانی بودند؟ گفت شخصی بود به نام نظرخان.ازعوامل اعلم بود. ایشان خودش را با گروهی کاندید کرده بود. عواملی که از طرف دکتر مصدق در آنجا حضور داشتند، ماموریتشان این بود که از صندوقها محافظت کنند. عوامل دربار به عناوین مختلف دست به کارهایی خلاف قانون میزدند و کاملاً قواعد و بازی دموکراسی را زیرپا میگذاشتند. مردم این مناطق گزارش کامل و مستندی از رفتارهای خلاف انتخابات عوامل دربار را مرتب به ما میرساندند. آنها میگفتند که درباریان و عوامل خارجی برای انتخابات برنامه ای از پیش تعیین شدهداشتند.» او در پاسخ به اینکه آیا خبر این مسائل به دکتر مصدق میرسیده است یا اینکه او براساس بینش و درک خود از زمانه ای که در آن بود، مسائل را دریافت میکرد، اظهار داشت: «دکتر مصدق کاملاً به مسائل اشراف داشت. در واقع کار خلاف قانون را شاه انجام داد که حکم به برکناری دکتر مصدق داد. تمامی امورات و کارهای دکتر مصدق براساس قانون و تمکین به قانون بود.» سیف در باره اهمیتی که مصدق به نهاد انتخابات قائل بود،میگوید: «زمانی که دکتر مصدق برنامه دولتی خودش را برای به دست گرفتن نهاد نخست وزیری داد، یکی ملیکردن نفت بود و دیگری قانون انتخابات. این وجوهات مشخص میکند که او تا چه اندازه به نهاد انتخابات معتقد بودهاست. تا پیش از دکتر مصدق کسی از مردم نمی دانست که آزادی، دموکراسی، جمهوری و سلطنت چیست و این با ورود مصدق به عرصه قدرت بود که فضا باز شد. عواملی از حزب توده بود که از مسائل سیاسی سردرمیآوردند و واقعاً این مسائل در عرصه عمومی جامعه کاملاً ناشناختهبود. حتی مفهومی که ما از وطن پرستی و میهن دوستی وام گرفتهایم و امروزه به آن میبالیم، در این دوره تاریخی بود که نطفه آن بستهشد. اتفاقاً دکتر مصدق غرامت سیاستی را داد که در آن به شدت فضا را باز گذاشتهبود. بسیار کم پیدا میشود که حاکمی تا این اندازه فضای باز سیاسی ایجاد کند.
استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع میباشد. طراحی و اجرا توسط:
هنر رسانه